تو یخچال نشستم منتظرم مشوهرم بیاد

یارن12

عضویت: 1403/05/27

تعداد پست: 482

😑

^^

1403/06/06

|

01:06

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

khanomieii

عضویت: 1402/07/26

تعداد پست: 14254

یعنی چی شوخی میکنی؟

محرمی نیست وگرنه که خبر بسیار است                                رمق ناله کم و کوه و کمر بسیار است                                                     ای ملائک که به سنجیدن ما مشغولید،                              بنویسید که اندوه بشر بسیار است

1403/06/06

|

01:06

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

نخودی_سابق

عضویت: 1401/06/26

تعداد پست: 3355

🤣🤣🤣🤣🤣

1403/06/06

|

01:06

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

خاله،سوسکه،آقا،موشه

عضویت: 1402/05/25

تعداد پست: 387

  

من هیچوقت واسه هیچ آدمی بد نخواستم حتی واسه اونیکه دلمو زیر پاش له کردیا اونیکه دلیل گریه هام بود یا حتی اونیکه واسم بدخواست میدونی فک میکنم انعکاس همین رفتارمه که همیشه خدا برام جوری میچینه که ب مو برسه اما پاره نشه♡♡♡✓

1403/06/06

|

01:06

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

بهارانه_

عضویت: 1398/04/06

تعداد پست: 7293

پس من برم تو دسشویی😅

1403/06/06

|

01:06

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

cold_in_the_kindom

عضویت: 1400/02/07

تعداد پست: 11854

چجوری جا شدی!؟

روزی داریوش بزرگ دستور داد تا همه یونانیان حاضر در کاخ را به حضور او بیاورند...سپس از آنان پرسید به چه بهایی حاضرند جسد پدر خود را پس از مرگ بخورند؟ یونانیان پاسخ دادند که به هیچ قیمتی حاضر به انجام چنین کاری نیستند. داریوش سپس دستور داد هندیان موسوم به گالاتی که والدین خود را پس از مرگ میخوردند به پیشگاه بیاورند!سپس در برابر یونانیان از ایشان پرسید به چه قیمتی حاضرند جسد پدر مرده خود را روی تلی از هیزم گذاشته و بسوزانند. هندیان فریاد بلندی کشیدند و از شاه خواهش کردند که چنین سخنان کفرآمیزی را نگوید...حس میکنم که داریوش حجت را بر صاحبان هر عقیده‌ای تمام کرد. این داستان نشان میدهد که عقاید هرکس فقط از نظر خودش بی‌عیب است و اگر کسی گمان کند عقیده دیگران نادرست است حق ندارد عقیده خودش را به زور به آنها تحمیل کند.به نقل از تاریخ هرودوت؛ کتاب دوم؛ صفحه ۳۷

1403/06/06

|

01:06

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

دختر_کاپشن_صورتی

عضویت: 1403/01/25

تعداد پست: 1144

پتو بگیر دورت یخ نکنی

دختر کاپشن صورتی با گوشواره های قلبی💔

1403/06/06

|

01:06

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

mimi82

عضویت: 1397/01/15

تعداد پست: 3018

توش ؟؟؟🫢

1403/06/06

|

01:06

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

سالسازیرباران

عضویت: 1402/01/09

تعداد پست: 5204

حالا باز خوبه ننشستی روی اجاق گاز یا توی فر

1403/06/06

|

01:06

2 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

eshf68

عضویت: 1398/09/23

تعداد پست: 2916

دیگه داره بی مزه میشه🙄

e❤s❤h❤f عشقای زندگیم

1403/06/06

|

01:06

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

orchids

عضویت: 1401/09/30

تعداد پست: 1156

باشه 👌

1403/06/06

|

01:06

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

هستیوحسنا۱۳۹۵۹۸

عضویت: 1402/08/23

تعداد پست: 4643

  خدایی عجب تاپیکی بود آخرش چیشد؟

1403/06/06

|

01:06

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

شهناز_دلربا

عضویت: 1401/12/10

تعداد پست: 756

دهنت سرویس 

 

1403/06/06

|

01:06

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

lonleyqueen

عضویت: 1401/03/12

تعداد پست: 8713

خدایا هیچکی تاپیک های 12 به بعد و گردن نمیگیره خودت حامی این تاپیک های بی پشت و پناه باش

 یخ زیر لب گفت :(چه فایده که زندگی کنی و کسی را دوست نداشته باشی ؟چه فایده که کسی را دوست داشته باشی ولی نگاهش نکنی!) روزها یخ به آفتاب نگاه می کرد. خورشید و درخت می دیدند که هر روز کوچک و کوچک تر می شود. یخ لذت می برد ،ولی خورشید نگران بود. یک روز که خورشید از خواب بیدار شد تکه ی یخ را ندید. نزدیک شد. از جای یخ ،جوی کوچکی جاری شده بود. جوی کوچک مدتی که رفت، توی زمین ناپدید شد. چند روز بعد، از همان جا، یک گل زیبا به رنگ زرد، به شکل خورشید رویید.هر جایی که آفتاب می رفت، گل هم با او می چرخید و به او نگاه می کرد.گل آفتاب گردان هنوز خورشید را دوست دارد، او هنوز عاشق خورشید است. ❤️✨

1403/06/06

|

01:06

2 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب