دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
یه بار تو یه مجلسی یه گوشه نشسته بودم و حوصلم سررفته بود یه خانم انرژی مثبتی اومد پیشم و بدون مقدمه بهم گفت چه دختر خوشگلی چه صورت قشنگی و رفت اون جمله یه حس مثبت و رنگی رنگی بهم القا کرد که توطول بیست سال زندگیم تاحالا نچشیده بودمش و هنوزم وقتی بهش فکر میکنم قلبم اکلیلی میشه وهمون چند تا کلمه معمولی منو اون شب تبدیل کرد به یه دختر پرانرژی و شاد.از اون شب به بعد تصمیم گرفتم منم همین حس مثبتو به اطرافیانم بدم و خجالت و تکبرو بزارم کنار و هرکسی که در نظرم یه نکته مثبت داشته باشه بهش یادآوری کنم و بگم که چقدر خاصش کرده شاید تونستم منم همین حس نابو بهش بدم😍❤️
فک کنم آلودگی و غبار روی کره چشم هست ک جمع میشه و میاد بیرون
اگر خیلی چشمات اینجوری میشه قطره استریل بخر بریز توش البته با مشورت داروخونه
هشت سین 🌺 یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟ کار خیر است اگر این شهر مسلمان دارد 🌺 کی بشه که بگم شد 💜 یعنی میشه که بشه ؟ 💜 ششمین سال انتظار 💜 من منتظر تو، تو منتظر چی ؟ بیا دیگه خب 💜 در آستانه چهل سالگی، باز هم انتظار بهتر از اتمام 💜 فلانی جانم، من بدون تو میتونم زندگی کنم، بخندم، شاد باشم، انرژی ببخشم، اما اگر تو باشی، همه اینها رو راحت تر انجام میدم ، همین 💜 ما حسرت دلتنگی و تنهایی عشقیم، یعقوب پسر دید زلیخا که جوان شد 💜۲۸ تیر، چه دل خونیه ، حالم خراب تر از اونکه بدونیه 💜 اگه چشمات منو میخواست تو نگاه تو میمردم 💜چشمات 🧿 آخ چشمات 💜 صبر من رفته دگر بر باد از دل 💜 گر حال زار دلم را بخواهی، با تو چه گویم که بر آن گواهی 💜 نفهمیدی که عشق و جان منی، جان که چه گویم جهان منی، نفهمیدی در دلم چه گذشت، تو قرار دل بیقرار منی💜 تو نباشی منمو چشمای ترم 💜 عادلانه نیست من بمانم و حسرت مدام ، عادلانه نیست قسمتم از این عشق ناتمام💜 تنها تو انبار کاه، هی میگشتم دنبال نخ سوزنای اشتباه💜 فلانی جان، از امروز بتی که از تو ساختم رو میشکنم، اگر روزی لحظه ای روزگاری دلت برا من تپید و به من پیشنهادی دادی بعد میسازم همه چیزهایی که باید بسازم، عاشقانه هم میسازم اما الان که نیستی و قراری هم نداری با من بهتره که خط بکشم روت 💜 تموم لحظه های این تب تلخ، خدا از حسرت ما باخبر بود، خودش مارو برای هم نمیخواست، خودت دیدی دعامون بی اثر بود 💜 مقاومت میکنم تا زمانی که تو رو ندارم دلنوشته ای ننویسم به یادت فقط اینکه امشب یه جوری ام دلتنگ نیستم فقط یه جوری ام انگار جام زندگیم ترک داره و عمرم داره هدر میره🍀 نه ، نشد که بیخیال شد ، تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد، زندگی درد قشنگیست که جریان دارد 💜
چون هی تصور میکنم یه چیز زیرشه نمیتونم اروم بشینم جرش میدم از زیر ش قی باید دیشب جوری تا بالای ابروم کشیدم دیگه انگار جر خورد هم درد گرفت هم سفیدی پلک اومد بیرون هم بیندپاک و چشم فاصله افتاد فک کنم جر خود
امروز کشیدم
زیر تیکه تکیه قی خطی بود نتونستم تحمل کنم دست کردم تو تخم چشمم نیومد بیرون الان زیرپلکم پر قی هست
ولی اذیت نمیکنه معمولا
تا نکشم نمیبینم
آقایون درخواست دوستی ندن رد میکنم و تو تاپیکام شرکت نکنن