از خودم بدم میاددلم میخواد مدام تنها باشم، هیچی شادم نمیکنه، حوصله هیچکس حتی بچه هامو ندارم، به خودم نمیرسم، از خونه بیرون نمیزنم، هیچ مشغولیاتی ندارم
قبل بارداری هم همینطوری بودم میخواستم برم مشاور اما باردار شدم
دوتا بچه دارم تازه داشتم یکم مستقل میشدم با بزرگتر شدنشون الان دوباره باید مشغول بچه داری و شیردهی و وابستگی بشم
تا میام بچه قبلیو از پوشک و شیر بگیرم و راحت تر بشم دوباره بچه میاد، الهی من دورشون بگردم اونا مقصر نیستن اما من دیگه کشش ندارم واقعا. الانم سنکین شدم، چااق و زشت شدم اصلا دلم نمیخواد جام بلند شم اما بخاطر همسر و بچه ها بدون انرژی پا میشم کارای خونه میکنم