این رمان رو چند سال پیش خوندم، الان داستانش یادم اومد میخوام دوباره بخونمش ولی پیداش نمیکنم.😫
درباره یه دختر نویسندهاست که میره بیمارستان اعصاب و روان جانبازان جنگ کار پاره وقت. اونجا یه خلبان آزاده رو میبینه که از گذشتهاش هیچی یادش نمیاد و این دختر هم تصمیم میگیره کمکش کنه تا خانوادهاش رو پیدا کنه...
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!