گفته بودم هوس قیمه کردم یه قیمه آورده پر از زعفرون و روغن بعد مه شوهرم گفت چرا اینجوری درست کردی میگه وای حواسم نبود ببخشید!
هی چپ میره راست میاد میگه بچه ی من چطوره بدنیا بیاد خودم میخوام بزرگش کنما نمیدمش به هیشکی
بعد جاریمم باهاشون سر همین مسائل خیلی وقته قطع رابطه کرده
چون روز زایمانش هزار نفری رفته بودن ریخته بودن خونه ش تا یک ماه
بیچاره نمیتونست نفس بکشه از دست اینا
اخر سر هم با دعوا میندازتشون بیرون از خونش