2777
2789

حالے که من هنوز شازده شو نو ندیده بودم ،

گوشه چشمم نگاه کردم!! دوتا پسر تقریبا هم سن، سمت راستم نشسته بود جرات نداشتم سرمو بلند کنم ببینم کدوم یکیه !

نگاهم به یکشون خورد چشماش آبے بود حدس زدم اون باشه چون مادرشم چشمش آبییه پس به اون رفته ،

ساناز سانازز؟

از فکر بیرون امدم ، بله بله !

ساناز جان راه نشون آیمان جان بده ..

انگار من نشنیدم اینا گفتند این دوتا باهم حرف بزنند !!

به سختے بلند شدم انگار با میخ به صندلے چسپوندنم ،

خواهرم دم گوشم گفت: ساناز زود باش چته ؟ برین تو اتاق خودت !

یواش !یواش! از پله ها بالا رفتم اونم دنبالم راه افتاد ،

به اتاقم رسیدم درو باز کردم !!تابه حالا! اتاقم انقد شلخته نبوده!! ، تازه حرف مادرم یادم امد گفت اتاقت را مرتب کن شاید بیایید تو اتاق حرف بزنید ،

تو دلم لعنتے نثار خودم کردم .

چارچوب در ایستادم گفتم ببخشید یڪ لحظه منتظر مے مونید ، !!

خیلے با عجله هرچے رو تخت بود گذاشتم زیرش کمد را بستم وسایل آرایشم رو زمین پخش شده بود زیر گلیم فرش پنهان کردم ، دیگه نباید بیشتر از این منتظرش میذاشتم ،

درو باز کردم دیدم خیلے جدے داره نگاه میکنه ، ! پوزخندے زدو گفت : مرتب شد؟؟؟؟

یه جورے نگاهش کردم انگار منظورشو نفهمیدم !! چے !؟؟؟


  قلم ؛سها

گویند چون میگذرد غمی نیست به والله ، همین درد کمی نیست

کاش کامل بزاری اینجوری سخته

عضوگروه نارنجی🧡تاریخ شروع ۱۰/۲۵🧡وزن اولیه۷۲😬وزن ثانویه ۱۱/۵:۶۹/۸۰۰😎وزن ثالثیه😅 ۶۸/۶۵۰:۱۱/۱۶😉وزن هدف اول ۶۵🔐هدف دوم۶۰🔐هدف نهایی ۵۸🔐💛من موفق میشم،دیگه وقتی عصبی بشم شکلات نمیخورم نوشابه انرژی زا و چیپس و کیک و کلوچه ممنوع🤧😜،،دوستان،کارآگاهان،کنجکاوان تاپیک اول مال من نیستتت من متاهلم چندساله ازدواج کردم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز