بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من خودم از مجردی از زایمان طبیعی خوشم نمیومد و میترسیدم و سزارین رو ترجیح میدادم،بعد هم با وجود فیبرومی که پیش اومده بود و چندچیز دیگه همون ترجیح خودم تایید شد
ببین اگه هدفت طبیعی هستش قشنگ پیاده روی کن.سه ماه اخرو مخصوصا زیاد برو اگه میتونی برو کلاس زایمان اگه نمیتونی مثل من بزن گوگل ورزش های ماه آخر بارداری رو انجام بده.باورت میشه من حتی موقع زایمان نفهمیدم بچم کی اومد بیرون؟؟بدون اینکه فشار بدن.
تا همیشه چشم به راه عطرت می مانم چشم انتظاری تو زیباترین بی قراری دنیاست
ای جانم.سخت بود خیییلی سخت.کرونا،ترس از بیمار شدن و سختگیری شدید من که کسی نیاد و جایی نریم،جفت پایین،ویار(حالت تهوع)شدید که تا روز قبل از زایمان هرروز باید قرص میخوردم و تازه میخوردم ۲ ۳بار رو بالا میاوردم اگه نمیخوردم که...یبوست،فیبروم،۶ونیم ماهگی هم شوک آخر بستری که احتمال زایمان زودرس و از دست دادن بچه میرفت،و من نابود شدم،ولی بخیر گذشت استراحتی شدم دیگه فقط مطب سونوگرافی و آزمایشگاه میتونستم برم،و سیسمونی فروشی نزدیک خونمون.تنها قسمت خوب ماجرا این بود که همسرم تماما حامی و کمک و مهربونِ من بود و مراقبم.و سرآخر پسر دسته گل و زیبایی بدنیا آوردم که بسیار باهوش و مهربون و از طرفی خیلی شیطونه
اوخی ببین خیلی مراقب خودت باش ببین دکترت چی میگه همون رو انجام بده،دکتر من گفته بود بار سنگین حتی ۲کیلو برندار زیاد نشست و برخاست نکن استرس نداشته باش و ... من خیلی رعایت کردم