بچه ها شوهرم خییییلی نفهمه یه سره با بچم درگیر تکون میخوره دعواش میکنه..حالا دیشب داشتیم از مهمونی برمیگشتیم بچم تو ماشین خوابش برد درضمن ۵ سالشه ودختر ه بعد رسیدیم این گفت بیدارش کن نمیتونم بغلش کنم چون پله داریم منم بیدارش کردم بچم گریه میکرد میگفت خوابم میاد بغلم کنید اینم تو اون وضع دست بچه رو گرفته به زور میگه بیا پرتت کنم بیرون شبونه! منم نذاشتم خودم بغل کردم آوردم بالا نمیدونم بچم ترسیده بود یا چی حالش خیلی بد بود میگفت مامان نمیتونم نفس بکشم گلوم درد میکنه بغض گلوشون گرفته بود یه ساعتی حالش بد بود من کلی آیت الکرسی خوندم و ماساژ دادم تا آروم شد.....نفهمیم داشت بچه رو میکشت