ن عزیزم مادر اونجوری نیست
مامانم دلش پر میزد وقتی پنج دیقه دیر میکردم
گشنه میموند وقتی گشنه بودم
هر چی خواستم برام مهیا میکرد از خودش میزد تا من ب خواستم برسم
الهی بگردم حتی اون روزای اخرم همه فکرش ب این بود من بیمارستان اذیت نشم پیشش میمونم مامانم بود خاهرم بود پدرم بود برادرم بود رفیقم بود همه زندگیم بود همه زندگیم جلو چشمام پر پر شد