من با یکی رل بودم عروسی رفتیم اونم اومد
توی عروسی مشروب خورد جلو خونوادم دستی میکشید
ی کارایی کرد بابام و خونوادم دیدشون نسبت بهش بد شد
من اونقدر گریه کردم گفتم مهدی خراب کردی
گفتم من ک بهت گفته بودم خاهش میکنم مراقب باش یکاری نکنی خونوادم دیدشون نسبت بهت ید شه
همش حسرت میخوردم ک چرا این کارو کردی خلاصه یکم گذشت معذرت خاهی کرد گفتم عیب نداره درس میکنیم آینده از دل خونوادم درمیارم و توضیح میدیم
ی شب نشسته بودیم همه ازش بد گفتن من عذاب وجدان گرفتم اونقدر گریه کردم تا دیگه جون نداشتم
شب رفنم نوشتم ولم کن برو چون میگفتم حتما اذیتش میکنم
رفتم گفتم من سخت پسندیم برام مهمه ماشین خوب اینا وای خدایا ج غلطی یود کردم کاش لال میشدم
گفتم اون منو بخاطر این اخلاقام ولم کرد تورم اذیت میکنم گفتم برو
اینارو گفتم ولی خیلی دوسش داشتم دله رفتن نداشتم بعدش دوباره چت میکردیم کلا این حرفارو فرلموش کرده بودیم قشنگ داشتیم چت میکردیم ک یهو بعد ۲۰ روز گفتن عقد کرده من باورم نمیشد رفنم پیام دادم گف اره
گفتم توروخدا نکن التماسش کردم رفتت
بعد الانم میگه تو بازیم دادی مقصر تویی راس میگه؟؟تقصیر منه خر بود نه کاشکی زودی بمیرم راحت شممم
عذاب وجدان دارم توروخدا کمکم کنین من مقصر بودم یا اون دنیال بهونه بود ک بره اخه بعد این حرفا چن بار حرف رفتن زد ولی من عکس قرص فرستادم گفنم خودکشی میکنم حرف رفتن نزن گف چشم چجوری رفتتت