2777
2789
عنوان

من مامان بدی ام؟؟؟!!!!

2286 بازدید | 24 پست
این تایپکو ایجاد کردم برا دردو دل
این دو روز تعطیلی برام زهر شد
آرزو کردم کاشکی همش میومدم سر کار

بچمو دو هفته است از شیر گرفتم همه چیز داشت به خوبی پیش می رفت اما از دو سه روز پیش بهونه گیریهاش زیاد شده.این دو روز تعطیلی هم که دیگه کلافم کرد
ناچارا سرش داد زدم
حتی نصفه شبم بیدار می شد و کلی گریه می کرد
آخرش دیشب پیشش نخوابیدم کنار باباش بود و تا صبح خوابید
یه جوری رفتار می کنه انگار با من مشکل داره باهام قهره اگه من نباشم خیلی ارومتره
نمی دونم چیکار کنم
باهاش بازی می کنم براش کتاب می خونم شبها قصه می گم وبا لالایی خوابش می کنم اما...........
سلام من تجربه ندارم ولی اونقدیو که اطرافم دیدم میگم.......چون اونو از شیر گرفتی با دیدنت بهانه میگره و وقتی نیستی یادش نیست اما شمارو میبینه یادش میاد.......یه مدت که بگذره براش عادی میشه
نمی گم همیشه مهربون برخورد کردم اما سعی خودمو کردم
نگار الان دو سالشه
اولین برخوردامون بر می گرده با 7-8 ماه پیش
نگار کلا بد غذاست و این منو عصبی می کنه
در واقع بعضی روزها که اون غذا شو خوب می خوره ما هیچ مشکلی نداریم چون من از ذوق اینکه غذا خورده کلی باهاش وقت می گذرونمو بازی می کنیمو...
اما بعضی وقتا نمی دونم چی می شه که اون غذا نمی خوره و همین منو عصبی می کنه و دیگه تا اخر شب باید حرص بخوریم
همچیو پرت می کنه از گوشی تلفنو کنترل تلوزیون بگیرید تا اسباب بازی و عروسکو لیوان اب
خیلی زود از کوره در میره
مثلا اگه بخواد بره بالای مبل وبه هر علتی نتونه اونقدر گریه می کنه و خودشو به در ودیوار می کوبه که یه بلایی سرش میاد و بعدش میشینه بخاطر اون گریه می کنه!!!!
یه مدتی هم هست که ناخناش رو می کنه تقریباً 4 ماهه
حتی از لاک تلخ هم استفاده کردم فایده نداشت باورتون نمی شه در اون حالت هم باز دستشو می کنه تو دهنش
وقتی با هم بازی می کنیم در هر حال اخرش گریه میکنه چون اصلا نمی فهمه که مثلا بعد از یک ساعت بازی دیگه من باید برم به کارام برسم
یه وقتایی هم بچه های دیگه رو می زنه!!!

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

من بهت پیشنهاد میکنم بری پیش مشاور بخاطر اینکه ناخن جویدن ریشه ی عصبی داره............وزیاد فکرتو درگیر نکن...........من فکر میکنم چون میای سر کارو ازش دور میشی دلت براش میسوزه واذیت میشی.....در صورتی که مامانایی که تو خونه هستن از جمله خواهرم روزی 100 بار با بچه هاشون دعوا میکنن ودوباره با هم خوب میشن
بعضی وقتا وقتی خیلی عصبیم می کنه می رم تو اتاقو درو می بندم که مجبور نشم باهاش درگیر شم اما اون میاد پشت در و اونقدر گریه می کنه که دیگه صداش در نمیاد
با روانشناسم مشورت کردم میگه نرو سر کار اینها همش واکنش بچه به نبودن شماست
اما برام امکانش وجود نداره نمی تونم کارمو ول کنه از طرف دیگه هم اعصاب اینکه از صبح تا شب باهاش سرو کله بزنمو ندارم تواناییشو ندارم...
نگار کلا خرابکارم هست
اسباب بازیهاشو خیلی زود خراب می کنه یه جوری دل و رودشونو میریزه بیرون!!!
البته بخاطر این کارا یا پاره کردن کتاب هیچوقت دعواش نکردم
عمده دلیل درگیری ما غذا نخوردنشه
حتی امتحان کردم که بهش غذا ندم تا خودش بیاد درخواست کنه اما نه تنها این اتفاق نیوفتاد بلکه از شدت ضعف افتاد سر گریه تا جایی که مجبور شدیم زورکی بهش یه خورده حریره بدیم تا یه کم جون بگیره!!!


الهی بمیرم این چه کاریه میکنی......دلت میاد میری تو اتاق بچت پشت در گریه کنه؟سعی کن حد اقل اون مدت زمان کمی که باهاشی با آرامش بیشتری باهاش برخورد کنی و باهاش کاری نداشته باشی وتمام وقتتو با اون بگذرونی مثلا کارای خونرو وقتی خوابه انجام بدی یا بسپاری به یکی دیگه انجام بده...........
این چند روز رفتار خوبی باهاش نداشتم و احساس می کنم باهام قهره
دست خودم نبود کلافم کرد چند تا چیز شکست .سر یکیش دیگه از کوره در رفتمو سرش داد زدم دعواش کردم و اونم بغض کردو زد زیر گریه و چسبید به من
یه جورایی مستاصل شدم
یهنی فقط انتظار میکشیدم صبح بشه بیام سر کار
یه جورایی جو خونمون سنگین شده
امیدوارم خدا ازم نشنیده بگیره چون اون وسطا یه خرده نا شکری کردم

دو سالگی خیلی سن حساسی هست. ترس از جدایی و استقلال طلبی دو تا مشخصه خیلی مهم این سن هست که همه والدین رو کم و بیش درگیر می کنه.

سعی کن با آرامش و محبت اعتمادش رو جلب کنی و بهش بفهمونی که چقدر دوستش داری و هیچ وقت حاضر نیستی ازش جدا بشی.
فکر کنم کارهای هیجان انگیز جدید هم بتونی باهاش امتحان کنی تا باهات دوست تر بشه. مثلاً اگه تا الان زیاد پارک نمی بردیش ببر و اونجا باهاش بازی کن یا استخر ببر با خودت یا مثلاً نقاشی انگشتی تو حموم یا مثلاً عروسک خیمه شب بازی و کلی کارای جالب دیگه.
یه کار دیگه هم اینکه مثلاً ازش بخواه که تو کارهای خونه کمکت کنه. موقع کار کردن خودت، یه کار سرکاری هم بده دست اون تا احساس کنه همراه تو هست و در ضمن داره کار مفیدی انجام می ده.
فروش شیرینی های تزئین شده با تم دلخواه شما، 09353064260 - نمونه کار در http://aramcookies.blogfa.com
تقریبا همه این کارایی رو که میگین امتحان کردم اگه به وبلاگش سر بزنید می بینید که سعی خودمو کردم

ممنون از همراهیتون
در واقع می خواستم حرف بزنمو خالی بشم انگار سر دلمو یه غم گنده گرفته
اصلا دلم نمی خواد بچم با عقده بزرگ بشه
باورتون نمی شه اما من همیشه اینقده رفتارم با بچه ها خوب بود که هم می گفتن خوش بحال بچت اما الان در مونده شدم
نگران نباش عسل جان. ایشالا یه کم که بزرگتر بشه و این سن بحرانی رو پشت سر بذاره بهتر می شه. در ضمن فکر نکن کارها و توجه هایی که کردی بی اثر بوده. اثرش رو تو روابط آیندتون می بینی ایشالا.
فروش شیرینی های تزئین شده با تم دلخواه شما، 09353064260 - نمونه کار در http://aramcookies.blogfa.com
سلام
آرام جون خیلی از پیشنهادت خوشم اومد
اینکه بچه ها رو ببریم حموم و باهاشون رنگ انگشتی بازی کنیم
خیلی جالب بود

عسل جان نگران نباش
سعی کن زیاد بهش محبت کنی
البته بچه بزرگ کردن خیلی سخته

مشکل من اینه که پسرم نمیزاره به کارام برسم
همش بازی میخواد
با باباش هم حاضر نیست بازی کنه
شب هم اگه موقع خواب بغل بخواد و من بزارمش زمین بگم سر جات بخواب اونقدر گریه میکنه که پشیمون میشم
نصف شب هم از خواب بیدار میشه ازم میخواد بغلش کنم و تو بغلم بخوابمونم
خیلی به من وابسته ست
تا بزرگ بشن و همه چیز رو بفهمن یه کم باید سختی بکشی
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792