تو یه فروشگاه نزدیک خونمون یه دختر کار میکنه
یه روز از مغازه اومد بیرون تا هوایی بخوره همون لحظه یه ماشین جلوش ترمز کرد و کشیدنش داخل ماشین و فرار کردن
یه ماشین دیگه پشت سرشون صحنه رو دید افتاد دنبالشون
چندتا شهر دنبالشون کرد که آخرش دزدا دیدن نمیتونن فرار کنن تو حرکت در رو باز کردن و دختررو پرت کردن بیرون
و اینجوری دختره نجات پیدا کرد
فرداش دختره دوباره تو مغازه مشغول کار بود
به زندگی عادی برگرد
با امام زمان ارتباط بیشتری بگیر و هرروز باهاش صحبت کن
با دوستات درموردش اگر اتفاق خاصی برای نجابتت نیفتاده صحبت کن که باعث میشه آرومتر بشی
روی کاغذ تمام ماجرا رو بنویس بعد پاره کن با بسوزونش اینکار رو هر روز انجام بده
الحمدالله نجات پیدا کردی