خب من اولین تجربه دوستیم داشتم
همیشه فکر میکردم خوب نیستم کسی نمیاد جلو دوست پسر نداشتم
دوستام داشتن میومدم تعریف میکردن
منم دوست داشتم تجربه کنم
خب اتفاق افتاد یکی از همکلاسیام بهم پیام داد
نگفت خوشش میاد سوال درسی بود
بعد کم کم دیدم انگار داره نخ میده
صداش دوست داشتم
تا حالا با پسری اینجوری حرف نزده بودم همیشه رسمی کاری درسی و خب حسی نبود
اولین بار که با یکی حرف میزنی و دوستته یجور حس مالکیت که مال خودته
قشنگ بود
بعد من اوایل خیلی سخت بودم یعنی تا اخرام تقریبا بودم
تا حالا دستم پسری نگرفته بود
همه چیز برام تازه بود حساس جدید
اولین بار که دستم گرفت دستش انداخت گردنم
اولین بار میترسیدم اما سوار ماشینش شدم
خیلی ابتداییه ولی خب همه یه اولینی داشتن دیکه شاید سن های خیلی پایین تر
اولین باری که ولنتاین تجربه کردم کادو خریدم کادو گرفتم
و اولین بوسه