ما هنوز یک ماه نیست عروسی کردیم خونمون چون کامل نبود خونه مادرشوهرم زندگی میکنیم تا یه مدت دیگه که خونه درست شه حالا شوهرم میگه رفتیم خونمون تا سرمون کمه بچه دار شیم ولی من نظرم اینه قسطامون سبک شه خودم از نظر اجتماعی پیشرفت کنم یخورده رو خودم کار کنم بعد ۳ یا ۴ ساله دیگه بچه دار شیم موندم چه تصمیمی بگیرم واقعا دلم نمیخواد
از کجا میدونی شاید واقعا از اول اقدام کرده بود الکی میگقت نمیخاییم
میگم حالا من طبق گفته های اونا گفتم به اسی ک مثلا اقدام کن ممکنه همین جلوگیریت باعث نازایی میشه😑منکه مسئول باردار شدن یا نشدن زن داداشم نیستم هر کی و زندگیش مگه باردار شد چه سودی میخواد ب من برسه باردار نشدم چه سودی ب من رسید هیچی هر کی خودش مسئول زندگیشه ولی من مثال زدم میگم جلوگیری چند ساله خودش نازایی میاره دنبال حاشیه نیستم یاعلی
فکر کنم خدا خیلی مردها رو دوستداره که انقدر آپشن های خوب و عالی بشون داده
هیچ مسئولیتی ندارن عملا،هیچ سختی و دردی ندارن
هیچ چیزی آبروشون رو نمیبره و گناهشون رو فاش نمیکنه
و خیلی چیزای دیگه که حوصله نوشتن درمورد این جنس ندارم
کاش نبودن کلا
پزشکی جان تو حسرت شدی واسم و تمام دلخوشی های زندگیمو ازم گرفتی💔تو آرزوی بچگیم بودی و من خودمو با تو و روپوش سفید و مطب و بیمارستان و دانشگاه پزشکی کللللی تصور کرده بودم،تو نیازم بودی،علاقم بودی،آینده ام بودی و پایه های ساختن زندگیم اما....
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
دو سه سال خوبه که صبر کنین من خیلی اذیت شدم زود اوردم
من آدم عجیبی ام، مثل خودم یعنی ندیدم تاحالا. دوتا ورژن از خودمو معرفی میکنم. ورژن اول، نوع نوجوان دهه هشتادی و شاداب و هیجانیِ منه، عاشق آهنگای سلناگومزه، اوتاکوعه، رمان فانتزی نویس و گرافیسته، زبان انگلیسی کار کرده، یکم انیماتور بوده، یوتیوبگردی میکنه، تخیلاتش و کاراکتراش براش زنده ان، ذوق ذوقی و عاشق گوگولیجاته 🥰 پایه رقص و بیرونگردی و شهربازیه 😁 تکواندوکار بوده و... | ورژن دوم من، نوع بالغ و عاقله یه زن مذهبی و خونسرد که طلبه است، ازدواج کرده و مامان شده، چادریه، در مواجهه با مسائل عاقلانه تصمیم میگیره، کتاب خونده و مطالعه فلسفی داشته و سخنرانی گوش میده و دوره های مخصوص شرکت میکنه و جلسات اخلاق داره، عاشق شهدا بوده، عاشق مشهد و کربلاست و... | و من همه ی اینها هستم 😊 شاید خیلی های دیگه مثل من باشن و نتونن خودشونو خوب بشناسن. اما به نظر من ، ما باید همه جنبه های خودمونو درک کنیم و بپذیریم تا به آرامش برسیم 🌷 اتفاقا شاید دنیای بدون مذهب ترسناک باشه یا دنیای بدون رنگ و آهنگ، خشک و نچسب... من جفت شخصیتامو دوست دارم 🙃❤️
دقیقا حرف دل من روزدی،،،، دقیقا مثل پشه که وجودشون فقط باعث عذابه وجای نیششون یه تاول میشه روی شکم
میدونی اگه اونا نبودن چقدر زندگی یه دختر امن و امان بود،چقدر راحت بیرون کار میکردی،سفر میرفتی،زندگی میکردی،،،،درد نمیکشیدی،امنیت داشتی و ...
شاید هم خدا از زنها بیزار بود که همه دردها رو گذاشت براشون
پزشکی جان تو حسرت شدی واسم و تمام دلخوشی های زندگیمو ازم گرفتی💔تو آرزوی بچگیم بودی و من خودمو با تو و روپوش سفید و مطب و بیمارستان و دانشگاه پزشکی کللللی تصور کرده بودم،تو نیازم بودی،علاقم بودی،آینده ام بودی و پایه های ساختن زندگیم اما....
نمیدونم چی تودلته. که انقدرازمردها زده شدی منم ازدست هیچکدوم از مردهای زندگیم( پدر،برادر،شوهرو....) ...
منم چون خیری ندیدم از بعضیاشون،الان دیگه هیچ اعتمادی ندارم،سخت هم شده چون اعتماد ندارم و میترسم از وجودشون خیلی چیزا واسم سخت شده
کار پیدا کردن،عاشق شدن،ازدواج کردن
از بقیه هم بگذرم به راحتی از کار نمیتونم بگذرم،الان شده غم زندگیم که بیکارم
پزشکی جان تو حسرت شدی واسم و تمام دلخوشی های زندگیمو ازم گرفتی💔تو آرزوی بچگیم بودی و من خودمو با تو و روپوش سفید و مطب و بیمارستان و دانشگاه پزشکی کللللی تصور کرده بودم،تو نیازم بودی،علاقم بودی،آینده ام بودی و پایه های ساختن زندگیم اما....
من متاسفانه کار ندارم و دنبال کارم💔چند ساله و پیدا نمیشه
باورتون میشه دوری از مادرم رو تحمل کردم و اومدم خوابگاه تو کرج یک ماهه دنبال کار و پیدا نشد فقط هزینه کردم و پول خرج کردم و دست از پا درازتر میخوام برگردم
پزشکی جان تو حسرت شدی واسم و تمام دلخوشی های زندگیمو ازم گرفتی💔تو آرزوی بچگیم بودی و من خودمو با تو و روپوش سفید و مطب و بیمارستان و دانشگاه پزشکی کللللی تصور کرده بودم،تو نیازم بودی،علاقم بودی،آینده ام بودی و پایه های ساختن زندگیم اما....
پزشکی جان تو حسرت شدی واسم و تمام دلخوشی های زندگیمو ازم گرفتی💔تو آرزوی بچگیم بودی و من خودمو با تو و روپوش سفید و مطب و بیمارستان و دانشگاه پزشکی کللللی تصور کرده بودم،تو نیازم بودی،علاقم بودی،آینده ام بودی و پایه های ساختن زندگیم اما....
بامدرک دیپلم شغل کم گیرمیاد،خودمم دیپلم دارم ولی به شهری که زندگی میکنی هم بستگی داره
از شهرم زدم بیرون😓مادرم رو بیشتر از دوماهه ندیدم بحاطر هیچ و پوچ
پزشکی جان تو حسرت شدی واسم و تمام دلخوشی های زندگیمو ازم گرفتی💔تو آرزوی بچگیم بودی و من خودمو با تو و روپوش سفید و مطب و بیمارستان و دانشگاه پزشکی کللللی تصور کرده بودم،تو نیازم بودی،علاقم بودی،آینده ام بودی و پایه های ساختن زندگیم اما....