شوهر من دفعه اول که خیانت کرد اون زنه برگشت گفت شوهرت بهم گفته مجردم.. منم باهاش دوست شدم.. حالا بماند خودش شوهر داشت وچهارتا بچه... ولی کاااملا دروغ میگفت چون شوهرم چندبار بهش زنگ زدم صدارو میذاشت رو بلند گو که من فهمیدمو بهش گفتم صدا چرا رو بلندگو.... سریع قطع کرد گفت نه کدوم بلند گو.. میخواست زنه صدای منو بشنوه..
من
یک سال و نیم باهم بودیم آخرش از اطرافیان شنیدم نامزد (عقد) داره
جالب اینه که وقتی بهش گفتم انکار هم نکرد! گفت اره عقده ولی منو دوس داره
گفته بود جدا شدن و یه دختر داشت
پلیس بود و گاهی میگفت بخاطر ماموریت نمیتونه زیاد پیشم باشه یا صحبت کنیم و پیام بده
بعد یکی از دوستاش از دهنش پرید که زن داره اول باور نکردم ولی بعد که مطمئن شدم تزش جدا شدم
خیلی سخت بود مردم و زنده شدم تو حسرت صداش میمونرم ولی جواب زنگاشو نمیدادم اخرم خطمو عوض کردم و رفتم شهرستان که سر راهم نیاد
مطمئنم که دوسم داشت یعنی شک ندارم با صدای بلند ضجه میزد گریه میکرد میگفت بخدا با زنم فقط همخونه ایم حتی حاصرم بهش بگم جدا شیم و باتو ازدواج کنم دوستش میگفت تو اون مدتی که ازدواج کرده بود با کسی تو رابطه نبوده و من اولیش بودم9روز مرخصی گرفت فقط جلوی درمون بود که باهام حرف بزنه ولی نمیشد ادامه داد
تو که تجربه داری میشه راهنماییم کنی.
الان من آقایی بهم پیشنهاد دوستی داده که گفت مجردم ولی فهمیدم که متاهله.
گفت زنمو طلاق دادم .
من نمی‌خوام ادامه بدم باهاش چون اینو گناه میدونم .
ولی به نظرت از من خوشش اومد همچین دروغی رو گفت یا هوس بودم براش؟
