۲ماهه زایمان کردم خونه پدرم میمونم چون دخترم خیلی بی قراره نمیشه دست تنها نگه دارمش
تو این دوماه همسرم دوبار که خونمون بودیم نزدیکم شد
یکی دوبارم خونه مادرم الکی بغل کرد و اینا چون میدونه من خونه کسی همچین کاری نمیکنم
بهش میگم چرا نمیای سمت من میگه دلم میسوزه اذیتی و خسته ای بخاطر همون
دو سه باری پیشنهاد دادم بیا دوتایی بریم خونمون گفته باشه ولی فرداش اصلا نگفته که مثلا بیا بریم اومده سر زده و رفته
یه حال بدی دارم مگه میشه مرد دلش نخواد !؟
چه عجیب
زایمان طبیعی داشتی یا سزارین
خودتو جم و جور كن بعد
آره البته فکرمیکنم شوهرت فکرمیکنه اذیت نشی،ولی من خودم شوهرم فقط اسمش تو شناسناممه فراتر از سرده
حالا تو که بچه دار شدی.
شوهر من از اول همینجوری بود.
ما رابطه داریم ولی کم
شاید هفته ای یکبار
یا ماهی یکبار
یا دو ماه یکبار
متغییره ولی دیگه خیلی به خودش فشار بیاره هفته ای دو بار
اوایل خیلی گریه میکردم چون تازه ازدواج کرده بودیم دلم هر روز میخواست بهش میگفتم بهونه میاورد
میدید گریه میکنم میومد سمتم ولی حس میکردم زوری اومده که من ناراحت نشم.
الان دیگه منم کنار اومدم باهاش.
خودمو کنترل میکنم.
خیلی شوهرتو پررو میکنی با این تصمیمت
دوماهه خونه مامانت اینایی بعد شوهرتم رفته رفته عادت میکنه به نبود شما
باور کن همین الانشم برگردین شوهرت زورش میاد چون دوماه تنها بوده عادت کرده
شما اول دونفر بودین بجای اینکه کاری کنین حالا که سه نفره شدین مسولیت جفتتون بیشتر شه و اوکی کنین شرایطو..برداشتی بچه رو رفتی خونه مامانت اینا که آقا با تنهایی اوکی شه؟
دو روز دیگه همین مرد میگه کل مسئولیتای بچه با خودته..از شب بیداری تا....
چون شما بد عادتش کردی..
در مورد رابطه هم اگه آدم گرمی باشه دوماه خیلیه..تنها باشه رفته رفته مسیرش کلا عوض میشه
آدم مثبت و قدرشناس و فهمیده خیلی خیلی خیلی کمه..شایدم نیس
من که ندیدم
ببین مرد قدرشناس من ندیدم
دو روز اول شاید قدردان باشه
بعدش وظیفه ی شما و وظیفه ی خانوادت میدونه بچه رو نگه دارن
برو خونت کاری کن کمکت باشه اگه کمک نبود بگو پرستار بگیره..یا کسی هر هفته یکی دوبار بیاد کارای خونه رو انجام بده شما فقط به بچت برس..خلاصه بااایو مسولیت شما و بچه رو قبول کنه..نکه آقا بیاد سر بزنه بره!
