آخه یک زن چجوری تحمل کرده خیانت شوهرش رو خدای من منو بکش ولی نشونم نده

تا جونش دربیار جادوگر حسود عوضی حتی واسه گرفتن دعا رفته بود شهری که باهامون ۵ ساعت فاصله داره بعدم گفته بود رفتیم عطاری😑وقتیم فهمیدم به شوهرم گفتم اونم به مامانش گفت چرا برا دعا رفته چه کاریه میکنین گفت واسه مریضی خودش رفته ارواح عمه ش من همون شب یه مرد قد بلند سیاه با کلاه دیدم که دستاشو سمتم دراز کرده بود میخواست خفم کنه اول فکر کردم خواب دیدم بعد دیم نخیر بیدارم بسم الله گفت آیت الکرسی خودندم رفتم قرآن باز کردم گزاشتم بالاسرم یه دو سه دفعه دیگم دیدمش ولی اینبار قرآن بالا سرم بود فقط دم در اتاق بود داشت نگام میکرد

اوایل عروسی تا دو سال و نیم هر روز صبح ها عنبر نسا دود میداد ظهر گه سگی شبم اسپند