اقا رفت و رفت این دختر بزرگه شوهر کرد موقع عقد دعا گذاشتن خونمون اون زندگی شاد شد زهر مار جهنم خواهر گلم شد مریض طلسم شدیم بابام 6سال سرکار نمیره🥹 ولی خب میچرخیم به لطف خدا
این روز حنابندونش مامانش و زنعمو بزرگه دعا گذاشت ما کلا فلج شدیم
این دوتا دختر ایشالله ذلیل شن به مامان من بدی کردن رفتن پیش مادرشون که میگفت من از بچه هام متنفرم از نا مادری بدتر بود حالا این دوتا خاهر مادر مامان منو میخان بسوزنن نمیتونن شما بگین اخه حق ما این بود