با ایکه مادرشوشو چشمش نکنم فعلا زیاد کاری نداره ولی دوست هم ندارم بهم زنگ بزنه...........اگه با شوشو باشیم و به گوشیم زنگ بزنه میدم اون جواب بده...............کلا خیلی خرفا و اختلافا تو حرفای تلفنی پیش میاد...........منم فقط ترجیح میدم حضوری صحبت کنم باهاشون...........................اونم انقده کم!!!!!!!!!!!همیشه مادرشوهرم راه میره میگه عروسم چقد کم حرفه ولی من عمرا حرف بزنم
..............وقتی چیزی نگی حرفی هم نمیتونن بزنن...........خونه شون هم میرم زیادکار نمیکم درحد اینکه تو سفره انداختن و جمع کردن کمکشون کنم یا تو شستن ظرفا ..............ولی حتی چایی رو هم خواهر شوشو باید برام بریزه.........کلا مثل مهمون رفتار میکنم..........از غذاهای مورد علاقه ام هم بشون گفتم..........مثلا گفتم جیگر و فسنجون دوست دارم..................اونا هم یاد گرفتن هر موقع میخوان دعوت کنن میگن امشب بیا اینجا برات جیگر گرفتیم می خوایم برات درست کنیم