2777
2789
نمی دونم شاید بد نباشه یه کم از کاریی که مادر و خواهراش براش می کنن رو خانواده شما برات بکنن و وقتی اعتراض کرد که دخالت می کنن بگو نه عزیزم محبته . یه جورایی ضد پاتک بهش بزن . مثلا مامانت یا خواهرات از الان برای عید و مسافرتتون برنامه ریزی کنن و شما فقط چشم بگو و اگه شوهرت اعتراض کرد بگو مامان و خواهرای منم مثل خانواده شما از محبتشونه . در ضمن همیشه یه قدم ازشون جلو باش اینه رمز موفقیتت . مثلا از الان برای عیدت برنامه بریز تا نتونن کاری کنن و همیشه جلوتر باش ازشون .
یه کاری کن حساب خرج از دستش در بره اونوقت بدون اینکه بفهمه پولا رو از جیبش بردار و گرونی رو بهانه کن البته تابلو نباشه و مثلا خریدهات رو زیاد زیاد انجام بده و نذار دقیق بفهمه چقدر خرج کردی . البته این روش ریسکش بالاست و اگه دستت رو بشه اعتمادش کامل از بین میره . اگه شوهرت زیاد دقیق نیست و خودتم فرزو زرنگی این کار رو انجام بده . برای مردای حسابگر این روش جواب نمی ده
هیچوقت نذار پول قلمبه تو دستش باشه سریع یه چاه جلوی پاش بکن . محبتتم بهش خیلی زیاد کن و جذبش کن به خودت . هر چی مامانش اینا اذیتت کردن جلوی شوهرت هیچ عکس العملی نشون نده و خیلی خودتو مظلوم بگیر . یه طوری که حس کنه اونا 5 تایی ریختن سرت و دارن اذیتت می کنن . اصلا بدشون رو نگو و خیلی مظلوم و بی دفاع خودتو نشون بده . یه کاری کن جلوی شوهرت بهت تیکه بندازن و اذیتت کن و فقط یه نگاه مظلومانه به شوشو ت بنداز با اشک تو چشمات فقط همین . کم کم شوهرت می فهمه تو اقلیت هستی و با محبت فراوانی که بهش می کنی جذبت میشه ایشالا .
سلام من خیلی وقتا اینجا میام و مطالب و می خونم اما همیشه تنبلیم میشه چیزی بنویسم
من خدا رو شکر شوهر خیلی خیلی خوبی دارم که البته اولش خیلی مامانی بود ولی طوری اروم اروم تغییرش دادم که خودش بنده خدا هنوز نفهمیده چقدر تغییر کرده
یکی از سیاست های من سیاست معکوسه
مثلا هفته پیش از مادر شوهرم خیلی ناراحت بودم برای اولین بار مستقیم نشون دادم و واسه نهار نموندم و اومدم بالا اما شبش یه جا با هم دعوت داشتیم اونجا حال مادر شوهرم بد شد و فشارش افتاده بود زنبرادراش هی دور و برش بودن و مراقب مادر شوهرم بودن مادر شوهرم از بی محلی خیلی بدش میاد یعنی خودش می خواد حال هرکی رو بگیره بهش بی محلی میکنه حالا اونجا اون نشسته بود روبه روم و اظهار ناراحتی و مریضی می کرد منم خیلی ریلکس داشتم تی وی نگاه می کردم و میوه می خوردم یعنی از اینکه من محلش نذاشتم داشت می ترکید فرداش تولد من بود و شوهرم واسم کیک و .. گفت یه خورده کیک میدی بدم به مادرم منم با شناختی که از مادرش داشتم می دونستم عمرا با اتفاق شب قبلش زنگی نمی زنه واسه تبریک بی درنگ کیک و بهش دادم وهمونطورم که می دونستم زنگی نزد

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



شوهرم کلا خیلی روی من حساسه بعدا که بهش گفتم بهم زنگی نزده باورش نشد اینقدر خجالت کشید و عذر خواهی کرد و یه کم با مادرش سر سنگین شد چند روز بعدش رفت و با مادش صحبت کرد ازم دفاع کرد دیشب باهم حرف می زدیم گفت نمی خوای یه سری به مامانم بزنی ؟ گفتمش تا شنبه نه اخه فردا تولد مادر شوهرمه و نمی خواستم تا بعد تولش ببینمشم شوهرمم که عمرا یادش نیست هیچ وقت
بهم گفت نه تو نه مادرم به فکر من نیستین من عذاب می کشم از این وضعیت یهو من یاد یکی از این سیاست معکوسا افتادم
بهش گفتم من فردا می خواستم تورو سورپرایز کنم و تو نذاشتی فردا تولد مامانته و من می خواستم به بهانه ای تورو بیرون ببرم و یه کادو بخریم بیایم به مامانت بدیم درسته من ازش ناراحتم اما به خاطر تو همه کاری می کنم و ناراحت نیستم از خوشحالی داشت بال در میاورد عصری رفتیم یه کادو واسش گرفتیم و برعکس همیشه که می دادم خودش بهش کادو بده خودم بردم بهش دادم واااااااای قیافه مامانش دیدنی بود از شدت خجالت رنگش پرید و صورتش خیس عرق شد
حلا این شد یه تیر و چند نشون
اول اینکه پیش شوهرم عزیزیم هزار برابر شدو تا اطلاع ثانوی من اگه هرچی در باره ی مادرش بگم اون صد در صد مطمئنه حق بامنه از اون طرف مادر شوهرم حسابی نادم و پشیمون شده و هیچی به اندازه این ضایعش نمی کنه کلا خونوادشم می فهمن که من خیلی دخمل خوبیم و مامانشون منو اذیت می کنه
bets....



ببین راه کاری که من گفتم وقتی جواب میده که تقریبا هر دو خانواده به لحاظ مالی مشابه باشن . اما اگه وضع مالی خانوداه تو خوبه و مال خانواده اون خوب نیست این راهکار جواب که نمیده هیچ به همه چی هم گند میزنه .
من احساس می کنم وضع مالی شخص تو و خانواده ات مساعده و به نوعی از قشر متوسط به بالا هستین.

اگه اینطوره کار کمی سخت می شه .

با یه دوست امین هماهنگ شو .یه وقتی بیا بگو عزیزم خوشحالم که با کسی مثل تو زیر یه سقفم . تو دعای دیگران پشت سرته و چون کاراکتر حمایت گری داری .یه پیر زنی هست که خونه نداره بچه نداره و بیماره داریم با دوستام پول جمع می کنیم تا کاری بتونیم براش بکنیم. اروم نرمش کن چند روز و حاگه یکی دوملیون نشد لااقل چن صد هزار تومن ازش بگیر و برای حال پیرزن قصه مون گریه کن .بعد که گرفتی کمی ش رو واقعا به فقیر کمک کن بقیه ش رو بزار بانک یا خرج مفید برای خودت کن .این رو تئو دادم می تونی از این بازی ها زیاد درآری.
آب را گل آلود می کنند ، تا عمیق به نظر رسد. نیچه
وای بچه یه خواهر شوهر افریته دارم خیلی دوست دارم یه حال گیری اساسی کنم ازش ولی نمی دونم چطوری توی یه جمعی به من هر چی خواست گفت و فردا شبش توی همون جمع با من اشتی کرد ولی حرفهاش از ذهنم پاک نمیشه میخوام با پنبه سرشو ببرم . خیلی دوست دارم یه حال اساسی بگیرم ازش ولی نمیدونم چطوری ؟کمکم کنید
دلم کار دست است خودم بافتمش تارش از سکوت پودش از تنهایی همین است که خریدار ندارد......
میگن مردهای آمریکایی هم زن دارن و هم معشوقه اما زنشون رو بیشتر دوست دارن
مردهای فرانسوی هم زن دارن و هم معشوقه اما معشوقشون رو بیشتر دوست دارن
مردهای ایرانی هم، هم زن دارن و هم معشوقه اما مامانشون رو بیشتر دوست دارن
به نظر من بهتره اول توجه و اعتماد همسرتو جلب کنی سیاست و تغییر بده خودتو علاقه مند به خونوادش نشون بده و اروم اروم با صبر و حوصله این کارو انجام بده بذار باور کنه تو دوست داری به خونوادش کمک کنی و حتی بعضی وقتا تو یه سری پیشنهاد خرج کردن واسه خونوادش بهش بده بعد اروم اروم سعی کن تو کل پول شوهرتو دست بگیری و همه چی دست خودتت بیفته تو تصمیم بگیری چقدر واسشون هزینه کنی
یا میتونی بری کل وام بگیری به بهونه ای و درگیر قسطش کنی که دیگه پولی نداشته باشه
سلام دوستان خوبید ؟

هل هل جون میدونم راست میگی نمیدونم چرا خر شدم ؟

مامان ایلیا جون واقعا باهات موافقم من 9 سال تمام به این که تو سری بخورم عادت کردم اونا هم عادت ندارن من جواب پس بدم

مرسی

سعی میکنم به خودم بیام بوسسسسسسسسسسس


امروز خونه مادر شوهر گرام باید میرفتیم منم با مادرم هماهنگ کردم که ما رو دعوت کنه تا اونجا نریم :))
     همه زندگیم دخترم ❤❤❤وقتی بارون بباره  دیگه نمیخواهم با چتر زیر بارون راه برم غم عالم میاد توی قلبمممم دیگه بعد بارون زیبا نیست کی میتونه زیبایی بارون ببینه؟؟؟ همه رنگ هاااا شسته شده ......
مردهای ایرانی هم، هم زن دارن و هم معشوقه اما مامانشون رو بیشتر دوست دارن
     همه زندگیم دخترم ❤❤❤وقتی بارون بباره  دیگه نمیخواهم با چتر زیر بارون راه برم غم عالم میاد توی قلبمممم دیگه بعد بارون زیبا نیست کی میتونه زیبایی بارون ببینه؟؟؟ همه رنگ هاااا شسته شده ......
فکر کنم تو سیاست خرج کردن برای خانواده شوهر من شانسی سیاست داشتم

هر وقت تولدشون بود من حتما به همسری یاد اوری میکردم نمیزاشتم کادوی ارزون بگیره از قبل میدونستم هر کی چی دوست داره

حتی شوهر خواهر شوهرم برای تولد زنش از من میپرسید اخه زن جونش اول به من میگفت تا من اونو براش بخرم
بگذریم بد از تمامی این خرج ها وقتی دخترم بدنیا اومد و همسری دید اونا هیچ کاری نمیکنن خودش دیگه کمک ها رو قطع کارد میزان کادو دادن رو به حد اقل ممکن رسوند


هم خرج تراشی شدیدا جواب میده :))
     همه زندگیم دخترم ❤❤❤وقتی بارون بباره  دیگه نمیخواهم با چتر زیر بارون راه برم غم عالم میاد توی قلبمممم دیگه بعد بارون زیبا نیست کی میتونه زیبایی بارون ببینه؟؟؟ همه رنگ هاااا شسته شده ......
betsubeee جان
ببین چند تا راه پیش پات هست اول اینکه بیخیال شی و اهمیت ندی شاید به خودش بیاد . دوم یه دعوای حسابی که احتمالا بعد از اون یواشکی به خانوادش محبت می کنه و سوم یه پروژه بلند مدت اصلاحاتی که صبر ایوب می خواد . تو روش سوم اول باهاش حرف بزن خیلی دوستانه و قاطع . بهش بگو این خیلی ناراحتت می کنه که زندگی تون حریم و چارچوب نداره و دیگران باید براتون تصمیم بگیرن . بگو اگه مادرت از نظر مالی در مضیقه بود من خودم مجبورت می کردم کمکش کنی ولی خدا رو شکر اندازه خودش داره البته نه اینکه بگم ولشون کنی ولی هر چیز باید در حد اعتدال باشه . بگو درسته من خودم درامد دارم ولی همه زنهای ایرانی دوست دارن شوهرشون براشون خرج کنه و مسافرت ببردشون . بگو تا بچه دار نشدیم باید دوتایی بریم مسافرت و لذت ببریم و بعد اون دیگه نمی تونیم درست و حسابی تا چند سال مسافرت بریم . به شوهرت بگو برو با یه فرد بی طرف صحبت کن و رفتارهایی که در مقابل خانوادت داری و پول هایی که براشون خرج می کنی رو مطرح کن ببین چی بهت می گن .( البته اون شخص از فامیل خودش نباشه ) بهش بگو من از بچگی تو خانواده مرفه بزرگ شدم و چشمم دنبال پول نیست ولی این بی توجهی تو منو ناراحت می کنه . تو از صبح تا عصر سرکاری و خستگی ها و سرویس دادن هات رو من باید انجام بدم ولی پولهات رو برای اونا خرج می کنی . بگو حتی اگه بگیم در قبال مادرت هم مسئولیت داری ولی خواهرات و دختر خواهرات رو که دیگه مسئولیتی نداری . این همه مردم دارن زندگی شون رو می کنن تو هم در حد همون ها برای خانواده محبت کن . خلاصه بگو از این کارهاش خسته شدی و ازدواج کردی که با شوهرت باشی و از وجود هم لذت ببری نه اینکه تو این وضعیت باشی . خلاصه با شناختی که از اخلاق شوهرت داری خودت سبک و سنگین کن و باهاش حرف بزن . بعد از این مکالمه دیگه هرگز در مورد این مساله حرف نزن اما نارضایتی رو توی چهره ات نشون بده . در ضمن من اگه جات بودم تو مهمونی هاشون نمی رفتم . هم پولت می ره و هم اعصابت خرد میشه . یه مدتی یکی در میون رو خونه مادر شوهرت و با خانواده خودت باش شاید سر عقل اومد ولی خدا صبرت بده دختر . در ضمن کمک های پدرت رو هم کاملا قطع کن . تحت هیچ شرایطی حتی اگه در فقر و فلاکت هم بودین نزار بهتون کمک کنن . شوهرت خیلی توقعش بالا رفته . موقع سختی ها بهش بگو از خانواده خودش کمک بگیر . غیر مستقیم خانواده ات رو از صحنه خارج کن . بزار مشکلاتتون رو دوش خانوادش باشن . نمیشه تو خوشی هاتون اونا باشن تو سختی هاتون مامان و بابای شما . با خانوادتم هماهنگ کن اصلا دیگه کمکی نکنن بهتون . حتی اگه میدونی چند روزی رو برو خونه بابات اینا . بهش بگو برای قهر نمی رم ولی فضای خونه برام قابل تحمل نیست . تو هم رو حرفای من فکر کن و بعد یه تصمیمی می گیریم . البته بازم خودت بهتر شوهرت و رفتاراش رو می شناسی و میدونی چه کاری جواب میده و چه کاری بی فایده اس . براساس اونا رفتار کن . موفق باشی

سلام بچه ها ،منو یادتونه،یه مشکل جدیددارم .تاحالادخترم مشاجره های مارو ندیده بود تا اینکه هفته پیش پدرش شروع کرد به کتک کاری جلوی چشم بچه سه ساله،از اون روز تاحالا بچم کنترل ادرارشو ازدست داده ونمیگه قبلا حتی وقتی از پوشک گرفتم خودشو خیس نمیکرد،دکتر میگفت اضطراب شدیده،باهاش صحبت کنید شما پیشنهادی دارین؟!
اموزش زبان انگلیسی.اگر دوشاگرد معرفی کنید خودتان رایگان اموزش میبینید!!!!!l.bakhtiari@icloud.com
منم موافق روش معکوس هستم و بیشتر اوقات هم جواب داده bet...عزیز اما انگار شوهر شما مشکلش اینقدر راحت نیست
به نظرم بشین و جدی باهاش حرف بزن .... البته من فکر میکنم چون شما خودت درآمد داری و برای خودت خرج میکنی هم باعث حسادت اونا شده و هم شوهرتون خیالش از بابت شما راحته
البته من به هیچ وجه توصیه نمیکنم دروغ بگی عزیزم اینکه بهش بگی برای کسی پول جمع میکنی بعد خودت برش داری یا بری از جیبش پول برداری کار نادرستیه
سیاست زنانه این نیست که به هر روشی شده به هدفمون برسیم
البته من بجز راهکارای خوبی که دوستان دادن یه راهکار دیگه هم دارم بهتر نیست شما دنبال خرید یه خونه بهتر یا ماشین بهتر یا ملک یا مغازه بیفتین ؟ به همسرت بگو بیا از این به بعد با هم خرج کنیم و وام بگیر بزار قسط زیاد بده بعد هم اگه دیدی میتونه واقعا کمک مادرش کنه مثلا ماهیانه چیزی بده مامانش البته پولو تو ببر بده... در مورد خانواده خودت هم نزار به شوهرت کمک کنن
البته بشین و باهاش صحبت کن جدی حرف بزن براش دیگرانو مثال بزن
http://mob.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=1289595&PageNumber=7
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز