من نصف سال روستا، نصف شهر... سه تا روستای مختلف درس میدم.
امکانات کمه
آب خوردن شوره و از روستای دیگه میارن. ک آب چشم
مدرسه وسط کوهاست
هوا تمیز تمیز
بچه های روستایی پخته ترن نسبت به شهر
زود ازدواج میکنن.
مغازه کمه
مثلا لباس فروشی کم دیدم
خیلیا به خاطر خشک سالی دامداری نمیکنن.
اکثر باغداران.
حیاط خونه ها اکثر درخت میوه داره.
خیلییییی ساکته، جز پارس سگ و خروس و اینا صدا دیگه نسیت.
خانوما غروبا تو کوچه میشینن.
من خودم زمانی که روستا همش خونم و سرم تو گوشیه، هر چند وقت یه بار میرم بالکن میوه و چایی میخورم...
راحت نمیتونی دربیای بیرون برا خودت بگردی، چون همه میشناسن، اگه بگی داری پیاده روی میکنی، ممکنه برات حرف در بیارن بگن دنبال یه نفره...
ولی اگه ماشین داشته باشی برای خودت بری کوه، باغ، غذا ببری بخوری خوش میگذره