همیشه با پدرم درگیره بخاطر ریز ترین مسایل هم باهاش بحث می‌کنه دوسه ساعتها اومدم خونشون از بس غر میزنه اعصابم را بهم ریخته اصلا آرامش نداره کلافه کرده منو هم فقط از خدا میخام بگذره برم خونه منتظرم شوهرم بیاد دنبالم
زیاد خونشون نرو
مامان منم اینطوریه
البته پدرمادرم روتاشون بیس چاری به هم گیر سه پیچ میدن
حالا خوبه تو یجاییو داری بری
من باید چی بگم😑
قدر مادرتو بدون ..
منم مث تو هستم
سعی میکنم ماهی ی بار ی وعده فقط برم خونشون
شاید مادرت از چیزی ناراحته یا غصه چیزی روی دلش جمع شده یا بی مهری پدرت باعث شده تبدیل بشه به یه زن غرغرو زن ها از روز اول پرخاشگر نیستن
خش بحالت شوهر کردی
مامانو بابای منم هر روز دعوا میکنن هرروز
همین دیروز داشتیم میرفتیم خونه نامزدم مهمونی بخاطر اینکه با خانواده بابام دعوا کردن اونا نمیان مجبور شدیم چن نفر جور کنیم ک وقتی میریم حداقل تنها نباشیم نگن اینا ادم ندارن
بخدا از وقتی من نامزد کردم دعوا هاشون بیشتر شده البته قبلا هم دعوا میکردن مامانم وسایلشو جمع میکرد میرف من بدبخت میموندم با خاهر برادر کوچیکم الانم ارزو میکنم زودتر ازدواج کنم برم دیگه عمرا به این خونه بیام البته اگه تا اونموقع نمیرم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
28 ثانیه پیش
29 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز