2777
2789
عنوان

اگه میخواستین یه رمان بنویسین

| مشاهده متن کامل بحث + 371 بازدید | 39 پست

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

به نظرم اینطوری خوب بود که جکسون یه پسریه که داخل شهر کوچیک زندگی می‌کنه و گردشگر اونو عجیب می‌نامند بعدش یه دختری حالا به اسم آندر آمادا بیاد داخل اون شهر و برای این پسره تابستون فراموش نشدنی بسازه

چه جوری میشه

فانتزی و یکم رویاپردازانه شاید.

هوم..

پسره مشکل قلبی داره، براش بعد مدت ها یه قلب پیدا میشه. قلب دختری که یه تصادف خیلی بدی کرده و مرگ مغزی شده.

پیوند قلب و میگیره پسره و یه مدت بعد عمل میره حالت نباتی.

تو رویای خواب و بیداریش دختره رو میبینه.

در اصل اگه قرار باشه بخوام ادامه اینو بنویسم عاشق شدن و دوست داشتنشون و تو همون حالت نباتی بودنش خلاصه میکردم.

نیکی‌ کن‌ و خوش‌ باش‌ به‌ آرامش‌ وجدان ، بگذار‌ بگویند فلانی‌ بدِ‌ دنیاست🤌🏻 !
فانتزی و یکم رویاپردازانه شاید.هوم..پسره مشکل قلبی داره، براش بعد مدت ها یه قلب پیدا میشه. قلب دختری ...

قشنگه

🧚🏻‍♀️🪸🪷🪺🧞‍♂️🧘🏼‍♀️🌱👄💄👰‍♀️👠💍🦄🦋🪼🐳🪽🪴🐚🍒🍑🥝🍟🍕🍰🎂🍫🥜🎨🏝️🧸🩵🇱🇷

به نظرم اینطوری خوب بود که جکسون یه پسریه که داخل شهر کوچیک زندگی می‌کنه و گردشگر اونو عجیب می‌نامند ...

موضوع جالبیه

🧚🏻‍♀️🪸🪷🪺🧞‍♂️🧘🏼‍♀️🌱👄💄👰‍♀️👠💍🦄🦋🪼🐳🪽🪴🐚🍒🍑🥝🍟🍕🍰🎂🍫🥜🎨🏝️🧸🩵🇱🇷

 آریان . کارآموز تعمیر خودرو که تو کارگاه با دختره آشنا میشه.  آدرین . یه سوارکاری که راهشو گم می‌کنه تو جنگل تاریک . صبح که میشه دختره فک می‌کنه پسره مرده می‌ره که ببینه... و خلاصه آشنا میشن

رادوین . برادر زاده ملوان تو کشتی با دختره آشنا میشه.

رادین. تو گل فروشی با دختره آشنا میشه.

کسری . تو داروخونه هنگام خرید کاندوم با دختره آشنا میشه.

آرتا . پسر صاحبخانه که موقع متراژ کردن خونه برای گرفتن سند خونه اونجا بوده و قراره خونه رو بزنن به نامش.

تیام. با پدر دختره دعواش میشه دختره میاد که اینا رو از هم جدا کنه آشنا میشن.

لیام . تو فرودگاه داره از آلمان برمیگرده و دختره هم رفته استقبال دوستش که از آمریکا برمیگرده یهو همدیگرو میبینن.

کارن. دختره می‌اد به یه گربه کور غذا میده که پسره از راه میرسه و... آشنا میشن.

رایان. رفته به مادربزرگ پیرش کمک کنه که دخترره به همسایگی اون پیرزنه نقل مکان می‌کنه و موقع اسباب کشی پسره میبینتش.

کیان. همکلاسی زبان فرانسه

ببین من تو عمرم رو هم دو سه تا رمان بیشتر نخوندم اونم عاشقانه نبوده. نمی‌دونم ایده خاصی ندارم.      

کاربری مال بنده نیست و برای مدت ۲ ماه قرض کردم.
فانتزی و یکم رویاپردازانه شاید.هوم..پسره مشکل قلبی داره، براش بعد مدت ها یه قلب پیدا میشه. قلب دختری ...

اینو جایی خوندی یا همینجوری به ذهنت میرسه؟

کاربری مال بنده نیست و برای مدت ۲ ماه قرض کردم.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز