ما ۷ تا بچه هستیم که سه تا دختراازدواج کردیم بقیه مجردن یه تا داداش دیگه و یک خواهر
بابام کار داشت همه هم یا دنبال کارشون بودن یا درس و...الان مامانم خودش تنها خونست سرشب زنگ زد کسی پیشم نیست من هم راهم دوره و بچه نوزاد دارم هیچکدوم تو شهر پدریم نیستیم دلم برای مامانم سوخت بعد۷تا بچه کلی شلوغی یهو خونش ساکت شد کسی پیشش نیست