2777
2789
عنوان

خیلی میترسم از بزرگ کردن دخترم واقعا احساس ناتوانی میکنم

| مشاهده متن کامل بحث + 390 بازدید | 51 پست

پسر من فقط ۳۰۰ گرم سنگینتر از دختر تو بوده عزیزم، فقط خودت چیزای مقوی بخور شیرت قوی بشه بچه جون بگیره، اگر میتونی هر ذوز یه مقدار گوشت قرمز ابپز کن و بخور خیلی بچه رو روبه راه میکنه، 

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

اصلا به فکر قدم های بعدیت و آینده نباش. هر روز توکل کن به خدا و شروع کن ، اون که جز تو کسی رو نداره، باید قوی باشی. قدم به قدم جلو برو و میبینی که یک ساله شده.

کاش هیچ کس در جهان بی خانمان نبود.کاش آدمها حیوانات رو اذیت نمیکردن.

عزیزم پسته و بادوم و اینا زیاد بخور شیرت تقویت بشه بچع چاق بشع 

غذا های بی ارزش تا میتونی نخور بیشترم مغز پسته و بادوم و گردو بخور

چرا سنجاب آب نمیسنجه؟...چرا پامونو از دست میدیم ولی دستمونو ازپا نمیدیم؟... وقتی میگیریم میخوابیم دقیقا چیو میگیریم؟...چرا اره برقی با برق کار نمیکنه؟...چرا علی دایی عمو شده؟...چرا رگ دستمونو بزنیم میمیریم ولی دستمون قطع بشه نمیمیریم؟...چرا حامد بهداد موز نمیده؟...چرا میگیم اتومبیل ولی نمیگیم اتومکلنگ؟... چرا سوزن داریم ولی سومرد نداریم؟...چرا نوشیدنی رو مینوشیم ولی غذا رو نمیغذیم؟...چرا دستکش داریم و پاکش نداریم؟... چرا غذا میخوریم سیر میشیم ولی سیر بخوریم غذا نمیشیم؟چراااااااااا؟؟؟؟😂🤝🏻

درکت میکنم منم پسرمو میدیدم احساس عجز و ناتوانی میکردم. ب خودت برس اون خوابه شما هم بخواب. غذای خوب بخور و ارامش اعصاب داشته باش تا دخترت جوون بگیره.بی خیال ریخت و‌پاش خونه باش یه مدت

آدم وقتی جوان است به پیری جور دیگری فکر می‌کند. فکر می‌کند پیری یک حالت عجیب و غریبی است که به اندازه‌ی صدها کیلومتر و صدها سال از آدم دور است. اما وقتی به آن می‌رسد می‌بیند هنوز همان دخترک پانزده ساله است که موهایش سفید شده، دور چشم‌هایش چین افتاده، پاهایش ضعف می‌رود و دیگر نمی‌تواند پله‌ها را سه تا یکی کند. و از همه بدتر بار خاطره‌هاست که روی دوش آدم سنگینی می‌کند.».   از کتاب چهل سالگی ناهید طباطبائی

عزیزم من کودکم ۳۲ هفته بود و بسیار کوچک، با همه ی وجودم، با عشق همه ی لحظات کنارش بودم‌، حتی وظیفم دونستم شغلم رو که بسیار معتبر بود رو رها کنم و حالا که چهار سالشه به خودم می بالم...بسیار خوشحالم...شما نیز می تونی...شما و کودک دلبندتون شاد باشید...

چقدر حالم خوبه....خدا جون می خوام ببوسمت، اجازه هست!
پسر منم زود دنیا اومد. سیاه بود و چروک و پشمالو خداشاهده عین بچه میمون 🤣🤣🤣🤣 

پسر من شبیه بچه گنجشکا بود یا شایدم ادم فضایی ها، اون ۲ کیلو بود البته😂😂😂😂 بدنش عین کیوی بود پر مو🤣🤣

پسر من فقط ۳۰۰ گرم سنگینتر از دختر تو بوده عزیزم، فقط خودت چیزای مقوی بخور شیرت قوی بشه بچه جون بگیر ...

عزیزم میگم گوشت تو شیشه هم واسه وزن دهی جنین تو ماه های آخر خوبه؟ 

دختر جاریم ۱۲۰۰ گرم بود

تو ماه هفتم بدنیا اومد

اندازه یه دست بود🥲🥲

الان ماشاالله سر و زبون دار و باهوشه خیلی😍

حتما میتونی عزیزدلم و چون اولین باره مادر شدی طبیعیه خیلی جاها بی تجربه باشی نگران نباش❤️

 عاشق شده‌ام.شکست خورده‌ام. پیروز شده‌ام.اشتباه کرده‌ام.انتقام گرفته‌ام. تحقیر شده‌ام. دوست داشته شده‌ام.به من عشق ورزیده‌اند. زیرابم را زده‌اند. از کار بی‌کار شده‌ام.دستم را گرفته‌اند. سفر کرده‌ام. وحشت کرده‌ام.از ته دل خندیده‌ام.شهری را که دوست داشتم ببینم دیده‌ام. دیوانه‌وار رقصیده‌ام. خدا را گم کرده‌ام. خدا را دوباره پیدا کرده‌ام.سقوط کرده‌ام. در منجلاب دست و پا زده‌ام.نفرت ورزیده‌ام. از خودم متنفر شده‌ام. خودم را دوست داشته‌ام.برای درست کردن اشتباهاتم از جا بلند شده‌ام. برای ادامه‌ی یک زندگی جنگیده‌ام.نفرت‌هایم فروکش کرده‌اند.کتاب خوانده‌ام. فیلم دیده‌ام.فریاد زده‌ام.گریه کرده‌ام. دوست داشته‌ام تا ابد جاودانه بمانم. کسانی از دیدنم هیجان زده شده‌اند. کسی دوست داشته سرم از بدنم جدا شود. مسیرم را پیدا کرده‌ام. بدنم را به سبک خودم دوست داشته‌ام.هورمون‌های مادرانه‌ام فعال شده‌اند.عقل و منطقم غالب شده است.نگذاشته‌ام شکستم را ببینند.و در تمام این مسیر شبیه هیچکسی نبوده‌ام و چیست زندگی جز همه‌ی اینها... 🍂🔮

نگران نباش برادر زاده منم همین قدری بود که به دنیا اومد ، البته اونا دوقلو بودن و یه هفته هم توی دستگاه بودن . حالا باید ببینیشون 😍😍😍

 به خدا توکل کن ، ان شاءالله شما هم از پسش برمیای

وقتی یه بچه داره راه رفتن رو یاد میگیره و دائم زمین می خوره ، هیچ وقت با خودش نمیگه که شاید من برای اینکار ساخته نشدم
تپل شد بعدش؟ 

اره از چهار ماهگی شیر خشک هم کمکی میدادم و از پنج ماهگی با نظر دکترش شروع به غذا دادن کردم 

ماشاالله الان تپله و وزنش هم همیشه عالی بوده 

آرامش افسانه‌ست ، ما زاده‌ی دردیم 🕊️. 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   دخترپاییزی8608  |  2 ساعت پیش
توسط   مهدیهامو  |  4 ساعت پیش