ب احتمال زیاد باردارم ولی فکر دخالتای خانواده شوهرم داره دیوونم میکنه

چند وقت اقدام بودی

منم همین بود. از شوهرم شروع کردم یک یکشون رو شستم گذاشتم کنار، ولم کردند

وااا بگو خودم میدونم چ دکتری برم

حالا من چون رفتار وحشیانه مادرشوهرمو با بچه های اطراف دیدم که یجوری تکونشون میده نزدیکه بچه مغزش بزنه بیرون و حالش بد بشه. میترسم بچه بیارم اینکارو باهاش بکنه منم روم نیشه چیزی بگم😐😐بچرو تا دم مرررگ تکونش میده بچه شوکه میشه بعد میگه نگا کنید ساکت شد یهو بچه شروع میکنه به گریه کردن

خب خودت دکتر پیدا کن برو نزار اونا دخالت کنن سعی کن یجوری رفتار کنی که یه گوشت در یه گوشت دروازه باشه در آخر کاری که خودت حال می‌کنی و بکن با شوهرت اگرم فک میکنی شوهرت مشورت می‌کنه قبلش مثلا از یه دکتر وقت بگیر بعدش شوهرت و درجریان بزار بیاد دنبالت اینجوری هم شوهرت کوچیکه نمیشه هم حرف خودت میشه با سیاست کارتو پیش ببر 

من از همون اول اصلا بهشون رو ندادم الانم کاری به کارم ندارن 

یعنی چی که یه سریا تو همه چی دخالت میکنن

هر رفتاری دیدم به روی خودم نیاوردم یه کاری کردم نه با زندگیم کار دارن نه ازم توقع دارن..با اینکه تو یه ساختمونیم هفته ای یه بار میرم خونشون مثل مهمون میرم مثل مهمون میام