سلام بچه ها من چند سال خواننده خاموش بودم همیشه خاطرات بارداری میخوندم دلم خواست منم بزارم فقط طولانی امیدوارم اذیت نشید ،دست قلمم زیاد جالب نیست شرمنده
اوایل ازدواجم قراربود تاشش سال باردار نشیم،اما یهو ورق برگشت شوهرم دلش بچه خواست ،بزرگترین اشتباهی که کردم برای چشم و هم چشمی خودم انداختم زیر دست دکترا دوا و دارو استفاده کردم انگار نازا بودم 😐دیگه خسته شدم بعدشش ماه هرچی دارو گذاشتم کنار بعد با شوهرم گفتیم ول کن میریم آی وی اف نوبت گرفتم دقیق دو روز موند به وقتم دیدم باردارم اصلا باورمون نشد آزمایش دادم بتام بالا بود بعدش رفتیم سونوگرافی دیدم بعله من دوقلو باردارم😮اصلا داشتم از خوشحالی میمردیم زنک زدم ب شوهرم گفتم ،بهم گفت وقتی شنیدم پشت فرمون بودم نگه داشتم ی گوشه از خوشحالی فقط اشک ریختم