یه پاستیل گیرکرد تو گلوش
خیلی تلاش کردیم در میومد دیگ رسما کبود شده بود دوره چشماش سبز شده بود داشت میمیرد اونقدر جیغ زدم گلوم گرفته
آخر پسرخالم بطری آبو با فشار میریزه حلقش رد میشه
مامانا توروخدا مراقب باشید اونقدر حالم بده حد نداره اگر میمرد چی خدا بهم رحم کرد قیافش یه ثانیه از جلو چشمم نمیره