تاپیک جامع ***زایمان طبیعی پس از سزارین***

کانال بله

ای بابا چرا؟ خداروشکر آزمایش و سونوی شما خوب بوده که!

من موقع روضه گریه کنم،بغض میکنه میره گوشه اتاقش. چشش ترسیده،وقتای دیگه دستم رو بزارم رو صورتم جیغ میکشه دستتو بردار  

نه بابا. برا جنین و دنیا و مافیها نه.

آسمان بار امانت نتوانست کشید

قرعه کار به نام من دیوانه زدند

آنقدر پیش خدا دست تو باز است حسین
لب اگر باز کنم، هر چه بخواهم دادی

من
از آداب مهمان‌داری‌ات
چیزی نمی‌دانم
ولی در شهر من
رسم است
می‌بوسند مهمان را
مهربان_خدایِ_من#  

غرض اینکه عجب مادرهایی.

تابحال فکر نکردم شاید باید جلوی اشکام رو بگیرم. حس خودخواهی بهم دست داد پیام نگین جان رو خوندم.

باران باران باران 😭 نه من اصلا خوب نیستم اونقدر جیغ میکزنن که بعد کلی ناز کشیذن و راه اودن  مجبورم دعواشون کنم از طرفی اپارتمانیم و و صداشون ازار میده دیگرانو.... از طرفی پشت سرهمن و حس میکنم دچار افسردگی شده بزرگه که انقدر جیغ میزنه حرفشو نمیزنه جیغ میزنه سه سالو نیمشه طبیعیه؟ میترسم مریض شه از غصه ولی خب اروم نمیگیره یه وضعیت خاص و سختی داریم خدا کنه همیشه سلامتی باشه نکرانم واقعا 

خیلی نکرانشونم خیلی واقعا 

هنوز نرفتم عزیزم ولی به زودی بثمیرم زندکی عاقلانه هزینش خیلی بالاست برای افسردگی جلسات بالای ۶ تا لازمه 

کلا خوابش میگیره جیغ میزنه دسشویی داره جیغ میزنه اب میخواد جیغ میزنه به شدتم کم غذاست 

بچه ها متفاوتن باران جان بعضی بچه ها حساسیت نشون میدن پسر من ببینه گریه میکنم این پا و اون پا میکنه و دچار استرس میشه اولش سعی میکنه ارومم کنه میگه مامان ناذاحت نباش اب میخوری گریه نکن و... ولی بعدش بد اخلاقیاش شروع میشه و میفهمم دچار استرس شده الانم خیلی نکران برادرشه با اینکه خیلی اذیتش میکنه خیلیااااا از دست دعواهاشون اسایش نداریم حتی نگران خواهر کوچیکشه همش خودمو مقصر میدونم میگم پشت سر هم اوردیم این جور شد نمیدونم واقعا اقامون میگه بعضی بچه ها این مدلین اینقدر ناراحت نباش ولی دست خودم نیست واقعا داغونم 

بجون خودم تو اگر خوب بشی، همشون خوب میشن.

مادر مادر مادر...

 ببین قبلاها، چیا حالتو خوب میکرد، باهمونا یکم ب خودت روحیه بده. کم کم بچه ها ازت اثر میگیرن.

حالا اونا بزرگ تر میشن و این بحران ها تا حد زیادی فراموش میشه شما میمونی و این رنجی که تحمل کردی. گاهی ادم لازمه آف کنه. نتررررس اون آدمه با یه دوره اینطوری قرار نیست کل ماهیت وجودیش بریزه به هم. اصلا نترررررس

هیچ کس نمیتونه بیاد کمکت؟ 

الان باید تقسیم مسئولیت بشه.  

مدیریت کلی رو بسپر به پدر. وقتی میگه بچه همینطوره چرا شما فکر میکنی اشتباه میگه؟ خیلی اوقات پدر از یه زاویه ای فرزندش رو میشناسه که مادر نمیشناسه، 

حالا همیشه هم نباید که مادر مادری کنه. بشین باهاش صحبت کن ببین میتونه بچه هارو بیرون ببره یا یه برنامه مشترکی باهاشون داشته باشه؟ کمی از بار روی دوشت رو کم کن خواهرجان.

در ضمن همه مادرها بالاخره کلی خطا دارن. بذار بعدنا خودت رو سرزنش کن. همین خدا که میگه نماز واجبه و چه و چه ، وقتی توی مسافرتی میگه شکسته، وقت حیض و نفاس میگه تعطیل. بالاخره شرایط، تکالیف آدم هارو تغییر میده خیلی اوقات. الان شما باید کیان وجودی خودت رو حفظ کنی. شرایطت رو ببین محض رضای خدا ول کن بقیه رو. حق بده به خودت. 

 از جمع های ثانویه کمک بگیر. تنها تو خونه حبس نکن خودت رو. شده مسجد شده هیأت شده خونه آشنایی کسی 

هر نوع ارتباط اجتماعی مفید.

اصلا نگران نباش، به حق الناس همسایه بعدا فکر کن. خب ببخشید منم میتونم بگم حق شما هم به گردن همسایه هاست. حالا باز نمیکنم. 

میخوام بگم الان تو این اوضاع نگران سر صدایی. کوتاهی که نکردی چیکار کنی آخه.

خواهشا حرف بزن. تاکید می‌کنم از جزء به جزء نگرانی ها و ناراحتی هات با من حرف بزن.

ببین دیروز سحری خواب موندم روزه نگرفتم اینقدر خودخوری کردم که خدا میدونه. گفتم اگر مسئول باشم چی

امروز ز زدم دفتر پاسخگویی احکام، همین که با خانومه صحبت کردم گفتم نگرانم قضیه اینه برام دو دوتا چهارتا کرد دیدم راست میگه بنده خدا جز قضای روزه و یه مد طعام چیزی به گردنم نیست خدا میدونه چقدر حالم خوب شد. میخوام بگم ببین اون حجم از نگرانی با چند دقیقه صحبت برطرف شد.

انسان وقتی جراحت روحی داره، هر گونه اتفاق ناخوشایندی مث نمک پاشیدن رو زخمه براش. ولی اگر جراحت نداشته باشه اینقدر اذیت نمیشه