2777
2789

یه دختر شاد ۱۹ساله بودم/شاگرد اول/آشپزیم عالی بود/قیافم معمولی/رقاص درجه یک/بگو وبخند واخلاقمم زبان زد همه .بسیار احساساتی/خوش خط و.‌‌..اینارو بصورت مثال نوشتم

وخیلی شاد

بعد ازدواج من یکبار جلوی همسرم رقصیدم

گفتن ک خیلی باعجله می رقصی بهتره اروم برقصی 

وباز رقصیدم دیدم حواسش ب رقصم نیس دیگ‌نر قصیدم


براش نامه نوشتم

گفت خطتت خیلی ریز وبد بخطه خط خواهر من عالیه ببین مث خطاط ها مینویسه و اینکه تمرین کرده وکلاس نرفته دیگ براش نامه ننوشتم


براش ک اشپزی کردم هر بار یه ایراد گرفت وکاری کرد ک من خواستم باب میل اون اشپزی کنم ن تنها نکردم بلکه مدل اشپزی خودمم گم کردم الان ب هرکی میگم اشپزی بلد نیستم میخنده



تیپ زدم برم بیرون گفت بااین همه پارانتزی برا من ساپورت پوشیدی؟



موهامو دوطرف بافتم چون بغل موهام خالیه گفت کل چهره ات زده بیرون

کم کم دیگ من اصلا ارایش نکردم

لاک نزدم

درحالی ک اوایل ارایش عطر لاک رقص دیدم با هر کدوم منو میکوبه

ماییم ک بی هیچ سرانجام خوشیم

عروسی وعزا هاشون سعی کردم خوب بپوشم

متین باشم

ولی هر بار رفت ب خواهراش ومادرش گفت زن من چطور بود.اونا ۲ساعت بد منو گفتن واومد گفت چرا ابروی منو تومجالس میبری همش مایه ی سرافکندگی هسای

ماییم ک بی هیچ سرانجام خوشیم

بالای ۳۰ ساله سنشون؟

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اخلاقای خوبشو نمیگم

چون قطعا همه خوبی دارن بدی هم دارن

فقط زوم کردم رو این اخلاقش

بنظرتون بخاطر چیه؟؟

الان من ی پیر زن ۲۵ سالم

ک ن حس لا‌ک وعطر وارایش دارم

ن ذوق اشپزی

ن حس رقص

ن میل ب جوان بودن وزندگی

ماییم ک بی هیچ سرانجام خوشیم
عروسی وعزا هاشون سعی کردم خوب بپوشم متین باشم ولی هر بار رفت ب خواهراش ومادرش گفت زن من چطور بود.ا ...

اینطوری ادمه بدی افسرده میشی 

دیگه نظرش برات مهم نباشه بزن برقص عشق کن براخودت زندگی کن 

متولد ۷۰ تقریبا

تفاوت سنی زیاد کارتونو خراب کرده

پیش مشاور رفتین؟

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
دوست بودین .همدیگه رو میخواستین

نه کاملا سنتی ازدواج کردیم

همیشه میگ دوست دارم

اما بین حرفاش منو میکوبه

بعدم میگ‌من دوست دارم اشکالاتتو میگم برطرف کنی بهتر بشی درحالی ک روحیه مو کشت

ماییم ک بی هیچ سرانجام خوشیم

عزیزم برای خودت زندگی کن و به خودت و علاقه هات احترام بذار، برای کسی که لیاقتت رو نداره زندگی نکن

بچه ای به مادرش گفت اگر بهشت حق توست، چرا در دستانت نیست؟ چرا زیر پایت قرار دارد؟ مادرش پاسخ داد دلبندم من بهشت را بر زمین گذاشتم تا تو را در آغوش بگیرم. الهی چشم همه منتظرا رو به دیدن فرزند روشن کن.
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز