عزیزم شاید بعضی دوستان منظورشون این هست که مثلا اون طلاهای ریز رو ببریم با طلاهای کاربردی مثل نیم ست یا زنجیر پلاک و اینطور چیزها برای استفاده شخصی عوض کنیم .
وگرنه اگر فقط برای سرمایه گذاری در بلند مدت هست لزومی نداره تعویض بشه و ضرر کنیم .
سلام یه گزارشی از امروز هم بدم
ساعت دوازده و نیم کلاسم تموم شد
گفتم برم یه کم خرید
خیار و گوجه و این چیزا
البته میوه نخریدم فقط موز گرفتم چون همسرم میوه خریدن من رو قبول نداره
آنقدر هم گرسنه بودم خونه هم فقط لازانیا داشتیم که من چون رژیمم نمی‌تونستم بخورم مونده بودم غذا چی بخورم
فیله مرغ تو فریزر داشتم ولی تا میرسدم و میخواست یخش باز بشه خیلی طول می کشید کی دونستم نمیتونم دووم بیارم
تو کلاس بودم گفتم نهایت میرم جوجه بدون برنج میگیرم
ولی رفتم خرید چشمم خورد به بادمجون یاد یه کلیپ تو اینستا افتادم که با بادمجون و گوجه و پیاز داغ به نصف قاشق روغن غذای رژیمی درست کرد گفتم همین رو درست می کنم
همسر من بادمجون دوست نداره من هم سه تا دونه بادمجون برداشتم شد ده تومن دیگه بقیه خریدها رو هم کردم
اومدم دم در مغازه دیدم پیاز ریز گذاشته گفتم چند گفت سه کیلویی بیست تومن البته خیلی هم ریز نبود من هم گفتم به درد پیاز داغ میخوره
چند روز پیش هم واسه خودم لوبیا سبز آب پز کردم که بخورم پسرم امون نداد بیست تومن هم لوبیا سبز خریدم گفتم عصر درست کنم بخوریم با نمک و گلپر حداقل از هله هوله خیلی بهتر تا اومدم خونه نزدیک دو شده بود سریع بادمجون ها رو پوست کندم نگینی خورد کردم پیاز داغ آماده هم داشتم ریختم یه کم تفت دادم گوجه و رب بهش زدم آب هم ریختم بیست دقیقه ای آماده شد جاتون خالی خیلی خوشمزه شد هم رژیمی بود چون سرخ نکردم هم خیلی ارزون دراومد همسرم هم اومد دیدم خیلی خسته ام چون شش و نیم بیدار شده بودم همسرم هم اداره ناهار میخوره البته از خونه می‌بره ناهار پسرم رو هم دادم گرفتم یه چرت خوابیدم
ساعت پنج بیدار شدم اول یه نسکافه خوردم آب جوش گذاشتم چایی رو دم کردم
سر و ته لوبیا سبزها رو زدم شستم ریختم تا قابلمه بپزه
بعد هم نشستم سه کیلو پیاز خلال کردم و ریختم تو ماهیتابه بزرگ سرخ کردم
البته پدر چشمام دراومد ولی می‌ارزید با بیست تومن و چند تا قاشق روغن کلی پیاز داغ درست کردم
پیاز داغ عسلی هم دوست دارم بیرون همین بیشتر از دویست تومن میشه
اون موقع که اومدم مرغ هم واسه شام گذاشتم بیرون دیگه مرغ ها رو سرخ کردم و رب زدم و بار گذاشتم و برنجم رو هم خیس کردم
سالاد کاهو هم درست کردم تقریبا تا ساعت نه و نیم سرپا بودم
الان هم کلی ظرف تو سینک که باید پاشم بشورم
امروز از صبح تو مدرسه یه کم بی حوصله بودم
فکر کنم به خاطر روز اول پریودم هم بود
تو مدرسه آقایونی که همکار ما هستن چند برابر ما حقوق می گیرند پیش خودم گفتم مثلا کار کردن ما با اینا چه فرقی داره که اغلب جاها حقوق آقایون باید بیشتر باشه
کاش مرد بودم
بعد هم تو خونه که داشتم کار می کردم تمام زمان که تو آشپزخونه بودم همسرم راحت رو مبل دراز کشیده بود و یا اینستا میدید یا شبکه های تی وی رو بالا پایین می کرد
تازه اون وسط هم می گفت چایی بیار میوه بیار کیک بیار 😂😂🥺🥺 من هم کسی نیست کمکم کنه تمام کارهای خونه با خودمه
دوباره گفتم خوش به حال آقایون
دوباره دلم خواست مرد بودم 😂😂😂
از سرکار میومدم لم میدادم جلوی تی وی دیگه هم به هیچی کار نداشتم نه اینکه به فکر شام شب و ناهار فردا و شستن ظرف چ درست کردن فلان چیز باشم
آخرسر هم شوهرم گفت چرا مرغ کم گذاشتی
در صورتی که یه رون کامل بود با چهار تا کتف تازه سیب زمینی هم سرخ کردم
گفتم بسه دیگه مگه چقدر میخوریم برگشته میگه خوب آره دیگه مجبوریم با همین خودمون رو سیر کنیم 😐😐😐
باز هم گفتم بخدا خوش به حالت
تازه پریود هم نمیشی 😂😂😂😂
خلاصه امروز کلی دلم پر بود
گفتم بیام یه کم درد دل کنم
سلام دوست عزیز
مخاطبتون من نیستم اما با خوندن پیام شما یاد یکی از دوستام افتادم که همیشه میگه زندگی مثل جمع کردن(لول کردن)قالیه زن و شوهر باید همراه هم برن جلو اگه یکی سریع بره یکی کند ته کار یه قالی کج و کوله داریم،گاهی نیازه به خاطر اینکه طرف مقابل عقب نمونه ما سرعتمون رو کم کنیم...
خودتون گفتید که حس خوبی ندارید که همه بار خرید ماشین روی دوش شماست و بنام شما نباشه به نظرم تا حستون به این قضیه بده بیخیالش بشید
