خواهش میکنم عزیزم ❤️ لطف داری فدات شم
خیلی هم خوب در اومدی جلوشون ❤️
همیشه سعی کنی از این خورد ریزا داشته باشی تو خونه خیلی به کارت میاد
من خودم از روز مهمونی به بعد بدون خرج هستم 😍
شنبه مهمونی داده بودم
یکشنبه بدون خرج ...دو شنبه بدون خرج و سه شنبه بدون خرج تا اینجا ...که البته هیچی نمیگیرم تا فردا انشالله 👌
ماه قبل توت آورده بودن برام ...شستم تر و تمیز قشنگ گذاشتم خشک شد ...😍
اندازه ی پنج کیلو شد 👌نصف اش رو برداشتم گذاشتم تو کابینت مهمون 👌
مابقی رو گذاشتم واسه خودمون هرروز یه پیاله پر میدم دست بچه ها بخورند 👌
دیروز بهونه ی میوه می گرفتند ...گفتم انشالله چهار شنبه میرم خرید
منم داشتم شام میذاشتم 😉دیدم دختر بزرگ هم با کوچیک داره کارتون میبینه 😍 دیگه دلم نیومد بلندش کنم
خودم دست بکار شدم و شام رو گذاشتم 👌
میگفتم بهونه ی میوه که کردند
خونه گردو داشتیم که فعلا نشکسته بودم 👌
گفتم پاشین زیر انداز بیارین گردو بیارین بشکنین 👌
به دختر کوچیک گفتم نفری چهار تا بردار مامان جان
گفتم چند نفریم ؟
گفت سه نفر ...باباشون نبود خونه ...برای اینکه یاد آوری ضرب هارو هم داشته باشیم 👌
گفتم نفری چهارتا باشه چند تا میشه
گفت ۳*4.....دوازده تا مامان 🤩
گفتم آ باریکلا دختر تلاشگرم
داخل پرانتز بگم یادتون باشه عزیزان به بچه هاتون نگین آفرین دختر باهوشم ...پسر باهوشم
به جای اون کلمه از این جمله ی طلایی آفرین دختر (تلاشگرم.).پسر تلاشگرم استفاده کنین 👌
تا فرزندتون بیشتر ترغیب بشه برای تلاش کردن 😍
بگی آفرین دختر باهوشم ...اولا که همیشه فکر میکنه با خودش که من نخونم هم مادرم همیشه بهم میگه باهوشی ...پس نیاز نیست بخونم 👌
دوما در اینده در امتحانات در آزمون ها در همه چی اگه یه وقت نمره ی کم آورد ....کودکت ناراحت و افسرده میشه
میگه پس حتما مامانم دروغ میگفت من باهوشم 👌
کو من باهوشم 👌
ولی جمله ی آفرین دختر تلاشگرم...🤩😍دو پینگی است برای تلاش بیشترش 👌😍
برگردیم به موضوع اصلی میگفتم 😉
و اینکه حواستون باشه آماده نمیدم که دو ثانیه ایی بخورند بعد بگن
ما گشنه امون 😉 و از همه مهمتر بدعادت بشن ...به حاضری و آماده بودن همه چی ....
حدود نیم ساعتی مشغول شدن ...وقتی تموم شدن گفتم منتظر باشین مامان هم برنج رو بذاره دم
بیاد کشمش بیاره با کشمش ها قاطی کنیم بخوریم 😋
پری روز هم باز بهونه بیرون میکرد ...چون کلاس ها و باشگاه تعطیل بود 👌 چند روزی بود تو خونه بودن
به دختر کوچیک گفتم برو وسایل مهمون بازی ات رو بیار بچین تو پذیرایی منم بیام مهمون بازی کنیم 😉
گفت آخه میوه نداریم ...چطوری مهمون ام میشی .؟😂
گفتم قرار نیست که مامان جان هر لحظه یخچال پر میوه باشه
...پفیلا پف کردم ...تخمه ریختم تو پیاله های اسباب بازیش ..
چایی دم کردم تو قوری خونه ....بعد گفتم قوری ات رو هم بیار قوری تو رو هم پر کنیم 😍برام چایی هم باید بریزی
من مهمونتم باید خوب ازم پذیرایی کنی 😍😉
چه ذوقی داشت که میزبان خوبی باشه 😍🤩
یکی دو ساعتی باهاش بازی کردم 👌
کار دستی درست کردیم باهم دیگه 😍
باباشون زنگ زد که دختر بزرگ رو بفرست بیاد بریم ...ماشین سواری ...(آموزش رانندگی )داره بهش یاد میده که انشالله به زودی ثبت نام کنم 😉
فعلا بودجه اش تکمیل نشده ...پنج و نیم اینجا 👌فک کنم یه ماهی طول بکشه که بودجه اش تکمیل بشه
بعد ثبت نام کنم که بره گواهی نامه اش رو بگیر انشالله 👌
الان هم کوچیک با باباش رفته بیرون ...منم که دارم می نویسم
وسایل کاچو رو در آوردم که عصری براشون بپزم
بزرگم ...پ ی رو د هستش 👌 هم برای اون خوب ❤️
و هم برای بقیه که بهونه ی خوراکی بیرون نکنن
پارکینگ هم رفتم از فریزر ...یه دونه ظرف نوشابه آلبالو مونده بود که پارسال چند تایی پر کرده بودم که دیگه آخریش بود
بهترین زمان بود که بیارم بیرون خورده بشه 😋
اینطوری هم از داشته های تو خونه استفاده کردم ...هم بدون خرج بودم ...و هم اینکه به بچه هام اینطوری از خشکی جات و مغزیجات دادم که اهل سوپری و ....نشدند