سلاممم سلام صد تا سلام خدمت دوستای گلم عزیزای دلم ❤️
خب اومدم یه گزارش از دیروز بدم براتون 😍
اکه خاطرتون بیاد گفتم که واسه روز پنج شنبه با خودمون پونوزده نفر مهمون داریم
و روز چهار شنبه گفتم که دختر خواهرم خونمون مهمون بود و شب رو موند 😉
صبح زود بیدار شدم یکم به خونه رسیدم ..😊
برای صبحانه به یخچال یه نگاه انداختم که چی دارم چی ندارم
یه دونه تخم مرغ بود تو جا تخم مرغ 🌺
پنیر داشتیم 🌺
خیار گوجه خورد کردم 🌺
و خامه و مربا آلبالو 🌺
از هر کدوم یکم ریختم تو ظرف مخصوص خودش 👌 شیک و پیک چیدم رو میز 😃
بعد بچه هارو بیدار کردم که بیدار بشین زود صبحونه بخوریم
به خونه زندگی برسیم که واسه شب مهمون داریم 😉
چایی رو دم کردم 😉 دم کش رو آوردم سر سفره
و مشغول صبحانه خوردن شدیم 😊
تو این حین دیدم گوشی ام زنگ خورد
تلفن رو برداشتم ...مادر شوهرم بودن
سلام و احوالپرسی که کردیم
گفت مادر هستی خونه ❤️
گفتم بله مامان هستیم ❤️
گفت میخواستم بیام باهم بریم برام طلاهامو عوض کنیم مادر ( چند وقتی بود که چند باری پیش دخترا و عروس میگفت که با من یه روز بیایین بریم طلافروشی)
میگفت یکم هم پول داشتم نمیخوام تو دستم خرج بشه بره
گفتم آهان چه خوب بله هستم بیایین منتظرتونم ❤️
دیگه نگفتم که کار دارم و مهمون دارم و فلان 👌
بالاخره یه در خواستی کرده بود ازم ❤️ بین عروس و دخترا ..که به من زنگ زده بود
زود به خودم رسیدم لباس هایی که تازه گرفته بودم پوشیدم😍
گفتم که بهتون هر وقت بخوام برم خونه خانواده ی همسرم بهترین و زیباترین لباس هام رو میپوشم
و آراسته و مرتب و آرایش شده میرم خونشون 😊
دوست دارم که بدونن حالمون خوب 🥰
دوست دارم که خوشبختی بچه هاشون رو ببینن و ذوق کنن 😍هیچ وقت دوست نداشتم کاری بکنم یا حرفی بزنم که فکرشون پیشمون بمونه
که خدایا بچه ام سخت میگزرونه 👌
خلاصه آماده شدم
زنگ زدم که مادر اگه خونه هستی در نیومدی منتظر باش من بیام دنبالت. ... هوا گرم اذیت نشی ❤️
گفت نه مادر در نیومدم خیر از جوانی ات ببینی مادر ❤️
دختررررم گفت مامان با این همه کارر؟واجب بری ؟
گفتم دخترم من با خدا معامله کردم هر کار خیری که میکنم فقط واسه رضای خداست ❤️
دختر خواهرم گفت اح خاله بگو خودش بیاد دیگه ...تو هم این همه کار داری ...مهمون داری 👌
گفتم فوقش دخترم کارهام یه ساعت دیرتر تموم میشه
همیشه پدر مادر ها پیشمون نیستن 🥺الان ببین من و مادرت رو 🥺 متاسفانه خیلی زود دیر میشه
شماها هم قدررررر بدونین ها ❤️ فرصت ها برای باهم بودن خیلی محدود ها ❤️
بعدا چرا بشه حسرت که ایوای کاش فلان وقت در احترام اشون بودم ؟
فلان وقت کاش قدرشون رو بیشتر میدونستم ❤️
الان شما عقلتون به این چیزا نمیرسه ❤️
چند سال دیگه میفهمین که بزرگترین ثروت و دارایی
وجوود پدر مادر در زندگی هستش ❤️
الان عزیز دل خاله
این ماشینی که من میخوام باهاش برم دنبالش و زیر پامون از دعای خیر پدر مادرمون ❤️
دعای خیر اونا پشت سرمون که زندگی امون اینقدرررر برکت داره 👌زندگی امون این همه رونق داره
فقط خدا از سرمون میباره ....
تو همین صحبت ها بودم که گفتم برم بعد بیشتر در موردش صحبت می کنیم به خونه امون برسین من هم میام یه ساعت ❤️
ادامه دارد...