سلام عزیزای دلم ❤️ عصر همگی بخیر و نیکی باشه
و اما از پاگشایی بردارم
که واقعا باری بود رو دوشم 🌸
قرار بود اسفند ماه دعوتشون کنم ولی از اونجایی که دم عید بود و خودشون خیلی کارو بار داشتن
باید خرید عید میکردن
و خنچه میبردن برای عروسمون 🌸
به خاطر همون نامادری ام گفت که بمونه واسه ماه رمضون
ماه رمضون هم خودم مریض شدم
و از یه طرف دست همسرم اونطوری شد که کلا موند🌸
از لحاظ مالی هم برامون سخت شد
چون حدودا همسرم ۴۰روز خانه نشین شد
و تو یه ماه ۲۳دفعه من مهمون اومد برام🌸
که واقعا من به زور رسوندم
فقط از خدا میخواستم که دستمون خونده نشه پیش کسی
از یه طرف قسط طلا فروش 🌸
از یه طرف قسط وام مسکن 🌸
از یه طرف قرعه های سنگین سنگین که گذاشتم 🌸
یعنی واقعا پدرم در اومد 🙁
از یه طرف هم که مهمانداری
در حرف یه کلمه هست ولی در ماه فروردین من ۲۳دفعه
مهمان اومد برام که یه تعداد از عزیزان صبحانه و ناهار هم موندن 🌸یه تعداد فقط برای دیدن همسرم اومدم که میوه و شیرینی گذاشتم برای همه اشون
پس انداز مخفی که همیشه تو کارت م پنج ملیون
اونو به اسم صاحب کارم آوردم وسط که بعدا بتونم برگردونم سر جاش !👌
پس انداز داشتم از نوع طلا
ولی گفتم نگه دارم تا دقیقه ی نود
چون من طلا رو فقط برای کارهای بزرگ میفروشم 🌸
از اولش اینطور عادت دادم همسرم رو که
چشم رو طلا نداشته باشه 👌
از اول زندگی بهش فهموندم که طلا فقط فقط برای پیشرفت های بزرگ
و شکر خدا تا به الان هم اونطوری بوده
خلاصه عزیزان وقتی که میگم اینجا قدر پولتون رو بدونین
قدرر تک تک تومن هاتون رو بدونین
از همه قدر نون آور زندگیتون رو بدونین
بهش احترام بذارین ❤️
بی منت میره کار میکنه و زحمت میشه تا شما در آسایش باشین ❤️در قبالش فقط و فقط از شما انتظار احترام رو داره ...و آرامش خونه رو میخواد که بعد از اومدن به خونه
اون آرامش رو دریافت کنه ❤️
میگفتم ....
همسرم من فقط چهل روز کار نکرد تو فصل کاری،، همه چی طوری بهم ریخته بود ..ولی چاره نبود
. من خیلی رو در آمد این شش ماه فصل سال رو حساب میکنم
که خودمون رو تا میتونیم به بالا بکشونیم 👌
منظور پس انداز داشته باشیم 🌸
فداتون بشم
بدونین کی و کجا پول خرج میکنین 👌
برای چی خرج میکنین
به قول یارو گفتنی پول علف خرس نیست عزیزم ❤️
آدم که از فردای خودش خبر نداره
که چی میشه ؟مگه من یه لحظه هم فکر میکردم که دست همسرم بسوزه و خونه نشین بشه ؟
اصلا و ابدا 👌
از من به شما یادکاری تو لحظه های سخت زندگی
نه دوست ،نه آشنا ،نه فامیل ،نه حتی خانواده
هیچ کس به دادتون نخواهد رسید
تنها کسی که به دادت خواهد رسید
اون پولت ...طلات ...پس اندازت 🌸
هیچ احد و الناسی یه تعارف هم نکرد
فقط یه بار به بردارم گفتم که داداش انشالله امید خوب بشه خیلی زود
حتما دعوتتون میکنم
برگشت گفت عجله نکن ❤️
دست امید آقا بذار خوب بشه بعد
الان فعلا دست و بالتون بسته است
والسلام 👌
خلاصه عزیزای من
منم بعد عقد داداشم با همسرم که حرف میزدم
همسرم میگفت که زود دعوتشون کن 👌
تو خواهرشی و حتما باید همه چی عالی باشه 🤩
می اندازیم بیرون ...رستوران
و خودت هم خسته نمیشی 👌
منم دروغ چرا بچه ها
اول اینکه از لحاظ اقتصادی اش نمی‌خواستم اونقدری هم هزینه بذارم رو دست همسرم 👌
بالاخره آدم خودش باید یه وجدانی داشته باشه دیگه 👌
من چقدر باید توقع دار باشم که زحمات کارگری همسرم برام ارزش نداشته باشه ؟
ادامه دارد ...
سلام خانومای کدبانو
میخوام مهمانی امشبم رو بگم که چطور گذروندم بدون هزارتومن خرید از بیرون.
همه چیزشو داشتم تو خونه.
مهمانای ما ۳ نفر بودن با خودم و همسرم ک میشیم ۵ نفر .دخترمم که کوجیکه.
تصمیم داشتم جوجه کباب درست کنم با خورشت قیمه بادمجون.
همسرم گفت میرم دوتا مرغ کوچیک میگیرم جوجه درست کنیم
گفتم نه . چرا بری بخری، خودمون مرغ داریم تو فریزر.۳ بسته از مرغام در اوردم و مواد زدم . ۶،۷ سیخی شدن.
گوشت هم فقط یک بسته از بسته های گوشتم در اوردم و ۱۰ تیکه استخونی و لقم بود. بس بود چون کنارش کباب هم بود.
دوغ محلی خوشمزه تو خونه داشتیم همونو گذاشتم دیگه نوشابه نخریدم.
خواستم به همسرم بگم وسایل سالاد بیاره سالاد خوشمزه هم کنار غذا درست کنم
پیش خودم گفتم نههه، ببین چی تو یخچال داری، اگه چیزی نبود زنگ بزن ب همسر بگو بیاره😉
دیدم ۵ دونه خیار داریم، ۵ دونه هویج، یه کلم بنفش ک خیلی وقت یود تو یخچال مونده بود،با پیاز،ذرت هم تو فریزر داشتم،همه رو خورد ریز کردم و مخلوط کردم عجب سالاد خوشمزه ای هم شد.
میوه هم داشتیم چندتا سیب و پرتغال.
فقط لیست خریدی که به همسرم داده بودم پیاز و گوجه و خیار بود چون کلا تو خونه نیاز داشتیم و رو به اتمام بودن، اونا رو خرید، دیدم موز هم حدود ۳کیلو خرید با یک بسته توت فرنگی. تو ذوقش نزدم خیلی ام استقبال کردم و گفتم مرسی که به فکر همسر و دخترتی مردِ دست پر😉 گفت میدونستم دوست داری اوردم واست.کلی تشکر کردم ازش..
آها راستی تخمه و شکلاتم تو خونه داشتیم.
اینم از مهمانی امشب ما.😉
تازه برنج و یه قابلمه کوچولو خورشت و چند دونه کباب و یکم سالاد هم موند.
طبق معمول نشد کپی کنم سایت ادا میده 🙁
ببینم کی درست میشه حتما میذارم براتون ❤️
دوست عزیز ما سکه رو با حباب می‌خریم با حباب هم میفروشیم اگه طلا بره بالا هم روی طلای خالص سکه سود میکنیم هم رو حباب چون حبابش هم بالاتر میره ، یعنی بیشتر از طلا سود داره
اگرم طلا بیاد پایین ضرر سکه بیشتره چون حبابش هم پایین‌تر میاد
در کل سکه بهتره
این طلا فروشا به نفع خودشون میگن فقط
موفق باشید
منم لایک
ممنونم عزیز دلم از اینهمه دلگرمی و امید و جرعتی که بهمون میدی.....با حرفات انگیزه و جسارت رو تو وجودمون میکاری ....خیلیامون پیشرفتمون رو مدیون تو هستیم ....من هنوز دارم شاگردی میکنم و خیلی راه مونده به هدفم که ساخت زمینمون هست برسم ....اما مطمئنم خیلی زود میام میگم استارت ساخت رو زدیم و کلی پیام تبریک از شما میگیرم ....سال قبل برام خوب نبود انشالله امسال خدا یاریمون کنه بهتر از پارسالمون بشیم
باید تا ۹ماه خوب مدیریت کنم و با ۶تومن بگذرونم ولی قلک طلام رو دارم و هر وقت تونستم در حد ۵۰ یا ۱۰۰سوت از خرجی خونه برمیدارم و خرید میزنم....اللهی خدا به دستات به چشمات به کمرت و همه وجودت سلامتی و قدرت و نیرو بده که بی منت با اون همه کار و مشغله برامون تایپ میکنی و نور چشمات رو گرو گذاشتی ....
بله ۱۷۰گاهی کمتر میشه تا ۱۶۵ رسید
من روزی چند بار چک میکنم تا ببینم دو سه تومن اومده پایین حتی اگه فقط همون پول رو داشته باشم میخرم میگم خدا میرسونه ولی عجیب اعتیاد پیدا کردم...یه هفته بگذره و نخرم خماری میکشم
دخترا نقش زن خیلی در پیشرفت زندگی موثره ♥️
خودتون رو دست کم نگیرید
یه دوست شمالی مامانم دارن، ایشون همسرش معلمه با حقوق معمولی
سه فرزند هم دارن
بعد از فوت پدر همسرش، یه قطعه باغ پرتغال بهشون ارث رسید تو یه روستایی نزدیک شهرشون
این باغ، فقط چنتا درخت داشت و خیلی آباد نبود، درآمد زا هم نبود
اون سال های دور همین خانم به همسرش در کشاورزی کمک میکرد تا نخوانارور بگیرن و پول اضافه بدن🧑🌾
تا باغ آباد شد و به جایی رسید که بتونن محصولش رو بفروشن 🍊🍊
همون جور که درامد کمی داشتن ، یه خونه باغ نقلی خیلی ساده هم تو باغشون ساختن🏡
اینجوری که هرسال دعوت میکرد میرفتیم، می‌دیدیم یه قیمتش تکمیل میکنن، یه بار پنجره یه بار در. یه بار تراس و...🚪🪟
این سال های اخیر هم نمای خیلی زدم و خیلی شیک شده🏡
بچه ها این خانم خوش ذوق قسمتی از باغ رو برای استفاده ی شخصیشون خیار، گوجه، سیر، کدو، بادمجون،سبزی و... میکاشت تا هزینه های زندگیشون کم بشه 😍
از طرفی، با همون سیر ها، سیرترشی درست میکرد و میفروخت
گل محمدی کاشت و ازشون گلاب میگرفت و میفروخت
بهارنارج جمع میکرد، هم خشک میکرد هم عرقش و هم مربا‌ش رو درست میکرد و میفروخت
به هر نحوی از این باغ پول درمیاورد و درامد این زحمت هاش رو جدا برای خودش جمع میکرد 😇😊
تا حدود 10 سال پیش تونست با همون پولا یه باغ دو هکتاری دیگه برای خودش بخره، این بار خودش درختاش رو کاشت و اینقدر منظم و با سلیقه بود، همه درختا با فاصله یکسان کیف میکردی از دیدن این باغ 🥰 و برای خودش یه منبع درآمد دیگه هم ایجاد کرد
چون دیگه کشاورزی و کاشت پرتغال رو بلد بود، از تواناییش استفاده کرد 👏
ایشون خیلی هم مدیر و زرنگ هستن، یه بار که سفر بودیم، وقتی به محل اسکان رسیدیم تا همگی رفتیم وسایل رو بیاریم تو، پیاز داغش آماده کرد، گوجه هاشم سرخ شده بود، گفت منتظرم جمع شید که تخم مرغ های املت رو بزنم 🍳
یادمه شب موقع خواب داشت به مامانم میگفت اگر زود املت رو درست نمیکردم بچه هام بهانه ی شام میکردم علی (همسرش) زود میرفت کالباس میگرفت براشون
تا این حد حواسش بود
یا رفتیم کوه، کلی پونه کوهی و یه مدل سبزی دیگه جمع کرد، شب که برگشتیم خونشون، با پونه ها کوکو درست کرد و با اون سبزی ها آش کشک (انصافا خوشمزه بودن) 😍😍
شاید اگر عضو تاپیک بود الان میومد میگفت شام مهمونی رو بدون خرج گذروندم 😅😅
ولی الان من متوجه میشم که چطور با محبت و در عین حال اقتصادی از مهمان هاش پذیرایی میکرد 👏🥰
(نگید چقدر میرفتین خونشون ها🤭، اونا در سال دوبار میومدن، ماهم که میرفتیم شمال دو سه روزی کنارشون میموندیم 🥰)
بچه ها رانندگیش از شوهرش هم بهتر بود و در هر زمینه ای سعی میکرد بهترین باشه 🥰
راستی سال هاست که مهماناشو میبره خونه باغش دیگه، اینقدر همه لذت میبرن از اون باغ و روستا، که نیمرو هم بزاره برای مهمان، تو اون فضا لذت میبره 😍
بچه ها چشمام از خستگی میسوزه چون تازه نینی رو خوابوندم تونستم بنویسم، اما از اون جایی که من اینجا خیلی چیزا یاد گرفتم دوس دارم جبران محبت کنم♥️ 🥰
اها فکر کردم بزرگش رو فروختین اینقد تعجب کردم و دلم سوخت واقعا ...مردامون خیلی زحمتکشن و من بسیار رو دستمزدشون و چیزی که از سر کار میارن حساسم .....اگه تو خونه چیزی رو اصراف کنم عذاب وجدان میگیرم به خودم میگم جون کنده تا تونسته اینارو تهیه کنه.....معذرت میخوام اگه عجولانه قضاوت کردم ...موفق باشی دوستم
