خیلی خواستم بهش بگم ولی متاسفانه اصلا فازش یه چیز دیگه هست و اصلا تمایلی به پس انداز نداره
زمان کرونا خیلی به فکر رفته بود چون رستوران داشتن تعطیل شده بود هیچ پس اندازی جز بیست میلیون طلا نداشتن
بعد میگفت همسرش گفته ببین همه پولها رو میبردی خرج میکردی اگر پس انداز کرده بودی اینجا نبودیم
جوری شده بود همسرم گفت حتی پول ندارن دخترشو ببرن دکتر معمولی!!!!!!
ما یه زمین مشترک با اینا داریم
تا کرونا شد از ترس اینکه روش زندکیشون داره عوض میشه اصلا یه جوری شدن
یکماه نشد کرونا اومد
یه روز دیدم برادرشوهرم زنگ میزنه
به شوهرم داره میگه بیا زمین رو زیر قیمت بدیم بره
اون زمین رو باید بفروشیم🙄🙄🙄😑😑
و فقط و فقط چون وحشت از بی پولی و کم پولی داشتند
چون اگر الان ماهی ۲۰ بهشون بدی بگی اینه خرجت اینا سکته میکنن تا این حد!!!!
هر روز هر روز برادرشوهرم رو میفرسته پیاده روی و اونم بدپن برنامه هر شب ۵۰۰ میده تنقلات و خوراکی و شیرینی
برلدرشوهرم ۶۰ سالشه البته
جاریم میگه دنیا دو روزه مهم نیست
بچه هاشم عین خودش شدن
اون روز خونشون بودیم پسرش یکی رو زده بود😏😏بعد میگفت بابا ده بریز کارتم طرف نره از من شکایت کنه
پسرش ۲۰ سالشه دانشگاه اسمشو نوشتن کلاسها رو نمیره
قدر پول رو نمیدونه
اون شب عید خونشون بودیم گفت بابا ۵ بریز کارتم بدم به این مرده پیرمرده گناه داره عیدی
عیدی یه تومن دو تومن نه اینقدر اونم بدون زحمت و چون مفت هست باباش باید بده خب از زحمات خودت بده
اصلا به بچه هاش یاد نداده پول ارزشمنده
حالا اگر همیشه همین باشن خوبه
تا کم میارن میخوان زمین مشترک رو بفروشن😏😏
یا مثلا جاریم یهو به پسرش گفت فلانی اون پیراهن که پریروز خریده بودم برات کوش؟؟
گفت رفیقم خوشش اومد دادم رفیقم
بعد جاریم گفت خاک بر سرت اینقد پولش رو دادم
گفت دلم خواسته😑
و اینا همه نتیجه تربیت خودشون هست
پول ریخته بود به حساب دندونپزشکی گفته بود به پسرش که برو دندونت رو درست کنه دکتر
ولی نرفته بود پسرش
گفت یادم رفته اون روز برم 😑😏😏😏
دیگه اصلا فکر کنم یادش رفته بود بره
رفته بود یه جا دیگه 😏😏
اوه مثالاش زیاده خیلی زیاد 😏