سلام دوستای عزیزم❤️
چند ماه پیش مادرشوهرم بهش ارث رسید و طی چند مرحله طلا خرید ،دوتا النگو سر النگوهاش و دستبند و دوتا انگشتر و پلاک و زنجیر برای خودش و یه نیم ست برای خواهر شوهرم
و من هربار که طلاهاش رو نشون میداد کلی ذوق میکردم و بهش تبریک میگفتم و بهش میگفتم ان شاالله خیرشون رو ببینی و بیشترشون کنی و واقعا از ته دلم خوشحال میشدم.
دیروز مامانم نبود بچه هامو نگه داره
گذاشتمشون پیش مادر شوهرم و با شوهرم رفتیم طلافروشی،
یه مقدار کادو تولد بچه ها بود میخواستم طلا بدون اجرت بگیرم واسشون، طلا فروشی ک همیشه میرم دست دوماش سنگین بودن و گفت این چندروز همه میان میخرن هیچکس نمیفروشه واسه همین دست دوم سبک ندارم
منم نمیخواستم دست خالی برگردم به شوهرم گفتم بقیشو خودم میدم یه النگو مث النگوهای خودم برمیدارم ب نیت بچه ها،گفت باشه
خلاصه من النگو رو خریدم و همونجا دستم کردم
بعد ک برگشتیم مادرشوهرم گفت چی خریدی گفتم النگو و نشونش دادم 🥰
اقاااا یه تبریک خشک و خالی ک نگفت هیچ
روشو برگردوند و خودش رو سرگرم بچه ها کرد.
خیلی حس بدی بهم دست داد و ناراحت شدم
واقعا یه النگو رو واسه من زیاد دید؟
هفت سال پیش منِ تازه عروس تموم طلاهامو فروختم واسه خونه،
این ک میدونه پاش بیفته واسه تعویض خونه بازم طلا میفروشم
میدونه تو پیشرفت زندگی پسر خودش خرج میشه چرا اینجوری کرد🥲
پیش خودم گفتم باز خداروشکر این یک سال ک ریز ریز طلا میخرم بهشون نگفتم
و واقعا ب این نتیجه رسیدم ک بقیه از پیشرفتمون خوشحال نمیشن و همون بهتر ک در سکوت حرکت کنیم.
اینم چندبار پرسیده بود پول بچه ها رو چی میخری، بهش گفتم وگرنه اصلا نمیگفتم.