پاییز میفهممت
ذات رو شناختم دیگه
مگر من هدفم این بود
مگر من تازه عروس جز دغدغه زندگی عاشقانه م و تشویق همسرم به محبت کردن به خانوادش کاری کرده بودم؟!!
ببین این فقط پیام پدرش بود
از خواهرش و مادرش هم این پیامای اینچنینی دیدم
یادم نرفته
حتی پدرشوهرم به من انگ روانی بودن
بیماری دیابت داشتن زد بخاطر اینکه چندبار عصبی شدم
حتی گفت به شوهرم طلاقم بده
من خیلی کینه ای ام
اما احترام و با محبت بودن تو ذات منه
اما منم مثل خودشون تظاهر میکنم جلو رو میگم باباجون و مادرجون
بهشون احترام میذارم چون بزرگترن و پیرن
ولی تو دلم دوسشون ندارم و برام مهم نیستن
الان مدام میگه حنا قوی ترین زنیه که دیدم مدیریتش عالیه
الان دبگه بدردم نمیخوره وقتی کاری کردن شوهرم محبتاشپ دریغ کرد و یادش دادن خود واقعیش نباسه و بهم محبتش رو نسون نده
همین الان بگن طوریشون شده میگم روحشون شاد🤣🤣🤣تو دلمااا
خیلی اذیتم کردن
نفرین نمیکنم
بعد از ۸ سال فهمیدم زندگی دختراشون تظاهره فقط
امسال مادرشوهر دخترش زنگ زد کاری کرد میگرنش گرفت
به ظاهر ناراحت شدم
اما تو دلم گفتم خدا جون ممنونم که حقمو گرفتی
من از جنگ روانی با اونا کنار کشیدم و پیش شوهرم تظاهر میکنم مشکلی ندارم که شوهرم تو ساید من باشه
اگر خودم دست بکار میشدم زندگیم خراب میشد
وجه م خراب میشذ
ترجیح دادم بسپارم بخدا
و خوب هم برام داره تلافی میکنه
توهم بسپار به خدا عزیزممم
حیف تو نیست؟!!!