ما همه باهم رفیقیم

یهو قاطی کردم از دیروز کلی گریه کردم دلم میخواد ازینجا برم امروز جلو در برادرشوهرمو دیدم دوست داشتم حرصمو خالی کنم تموم حرفایی که پشتم زد همین الان اشکم همینطور داره میریزه به مهدی گفتم منو ببر ازاینجا.شب هم مهمون دارم مجبورم روحیمو حفظ کنم بشدت سخته‌ این کار. نمیخواستم بیام اینجا بنویسم حالتون بد شه ببخشین 

سلام ترانه جون‌.نوشتم.از این حالم راضی نیستم دوست ندارم این حالمو

چقد این حال رو تجربه کردم وبدم میاد ازاین حال...دخترداییم شب عقد به مهدی گفت یه غرغرو گیرت اومد بدبخت شدی....

تهران دخترخوشگل نبود اومدن تو رو گرفتن.....

الانم همشون بشدت دارن میسوزن حنا اینا همه از سوزشه چون تو ازشون سرتری...شنیدن این حرفا خیلی درد داره میفهمم حالتو کاش چیزی وجود داشت که مغز رو پاک میکردیم باهاش

تصمیمت درسته برین دوتایی کیف کنین

خدانکنه سارای مهربونم خوب میشم....خودمم عادت ندارم ولی خیلی خستم....دعا کن برم ازینجا

پاییزجون ،اینکه ما گاهی حالمون خوب نیست عادیه .

ریشه اش یا به خاطر اتفاقات محیط اطرافه یا به خاطر تغییرات درونی بدن و بالا و پایین شدن هورمون ها.

منم خیلی اوقات این حس رو تجربه می کنم و کاملا طبیعیه .

چاره اش اینه که این جور روزها به حست احترام بزاری و الکی خودت رو خوشحال نشون ندی .یه دوش آبگرم ،یه چرت کوتاه ،خریدن یکم خوراکی و یا شیرینی از سوپر مارکت محل یا حتی دراز کشیدن جلوی تلویزیون و دیدن یه فیلم هر چند تکراری و معمولی .کمک میکنه حالت بهتر بشه .

این جور روزها خودت به آقا مهدی و کیان بگو که حوصله نداری تابیشتر  درکت کنند و کاری به کارت نداشته باشند .🌹🌹🌹

من دیروز اینطوری شده بودم .یعنی زورم میومد دوکلمه حرف بزنم ....ولی خب چرا از این حالم  بدم بیاد ؟؟؟؟بالاخره ما انسانیم و انسان مثل سنگ نیست که همیشه یه جور باشه .انسان مثل رودخونه است .هر لحظه تغییر میکنه .

پاییز 

فکر کردم چی شدهههه

بیا بغلممممم 

عزیزم همین چند روز پیش من بخاطر پیش قاعدگی دعوا کردم و کلی گریه کردم سر یه چیز مسخره

این تغییرات هورمون گاهی زودرنجمون میکنه 

گاهی هم میبرتمون به گذشته 

من هر دو رو شدیدا تجربه کردم 

بعد از عمری یاد گرفتم اینروزا کودک درونمو بغل کنم و گریه کنم و بعدش خود به خود آروم میشم

این روال طبیعیه بدنه 

زندگی هم یعنی همین چیزا

کاش مهمان نداشتی

پاییز جمعه و شنبه همه جا تعطیله 

یه غذای ساده درست کن با همسرت و بچه ها برید یه جای نزدیک قول میدم حالت کاملا جا میاد

انقدر هم مهمونی نده وقتی مهمونت نمیکنن😣😣

مرسی که اومدی حرف زدی خیالم راحت شد مشکل حاد نیست

نامرد حسود 

خدا خیرش نده 

آدم دلش آشوب میشه

پاییز من برام مهم نیست واقعا 

برام سوال شده بود

بزار حسودی کنن

هرکس تو این دنیا یه قسمتی داره یه روزی داره

نمیدونم چرت حسودی میکنن🙄🙄

دقیقاااا👍👍👍👍👍👍

متوجه نشدم حرف و حدیث به تو نگن؟

آره واقعا .کاش امروز  مهمون نداشت.....

سلام عزیزم خداروشکر خوبم 

حتما مرسی ازت 😘

سحر جون منم  دقیقا همین رفتار رو پیش گرفتم 

ترجیح میدم یه آدم بی خبر شاد باشم تا یه آدم باخبر ناراحت...

والا 

من حتی با خودم میگم ترانه کنکاش نکن بقیه با تو چه رفتاری میخوان داشته باشن... تو زندگیت رو بکن اگر اون طرف بد باشه بالاخره خودشو نشون میده و دیر یا زود میفهمی اگرم خوب باشه که قبلا هم خوب بوده اینو در جواب این گفتم ک خیلیا هستن که میگن نه بگو ببینم فلانی چی گفته ....

ب نظرم حنا هم باید بزنه ب بیخیالی همه به‌ حنا حسادت دارن با حرف اذیت میکنن..

احتمالا داداش حنا خیلی از حنا تعریف کرده اون خانم احساس نگرانی کرده که نکنه همه کاره حنا باشه...

سلام سارا جون 

اتفاقایی افتاد که دوست ندارم تعریف کنم چون عمیقا ناراحتم کردن و من با تمام وجودم غم رو حس کردم ولی ازش عبورکردم و گذشتم زمان خیلی مسکن خوبیه... الان آروم ترم 

و سعی کردم بپذیرم شرایط زندگیم رو