ما همه باهم رفیقیم

سخته حق داری،بسلامتی انشالله موفق شه چه رشته ای؟ 

سلامت باشی ،تغذیه و رژیم درمانی 

سلام زهرا جان خوبی افکارت آروم شد؟

مبارک پسرت ایشالله موفقیت های بیشتر 

حق داری عزیزم از یک ور بچه اول دبستانی و یکی دانشگاهیی 

به نظر شخصی من برای تمرین بیشتر در خانه فارسی کتاب کار برای کلاس اول که پایه هست و مطالب فرار و از اونور هرچقدر تمرین بیشتر بیشتر تو ذهنشون و حافظه ی بصریشون لازم هست

انشالله موفق شه

سلام عزیزم خوبی ممنونم از لطفت ❤️😘

والا دلتنگی و استرس و نگرانی برای پسرم این روزا حالمو دگرگون کرده ،تا حالا یه شب ازم دور نبوده برای همین خیلی سختمه 

از اینورم تکالیف ماهان حدودا سه تا چهار ساعت زمان میبره ،خیلی کند مینویسه بعدم تکلیف ریاضی که همش رنگ کردن داره زیاد داره ،از اونور معلمشون کلی کار با کاغذ رنگی و مقوا میده که برای مادراس چون بچه ها که بلد نیستن در واقع من رفتم کلاس اول 😁 

در مورد کتاب کار هم خیلی ممنون که تجربتو گفتی ،باید بزارم ماهان یه کم راه بیفته مثلا یکی دو ماه دیگه بعدش براش بگیرم 

درست میگی ،بعضا بچه ها که میرن دوم خیلی غلط املایی دارن انگار باید همش تکرار و تمرین کنن 

خدا کنه ماهان مثل داداشاش باشه چون خدا رو شکر خیلی خوب بودن و اصلا اذیتی برام نداشتن 

ماهان غیرانتفاعی میره؟تا کدوم لوحه پیش رفتن؟  معلم کیان فقط سه خط مشق میداد بعد گفت ۵خط بعد گفت۱صفحه وبعدشم۴تا سوال میداد دیگه مشق همون سرکلاس واومدن خونه نگارش لوحه جدید سرمشق کتاب رو مینویسن. دیروز کاردستی با چوب کبربت درست کرداشکال هندسی فردا هم جشن قرآن دارن

الهی 🥹مادر بودن خیلی سخته 

زمان بده به خودت با استرس و نکرانیات دوست باش به زودی اعصابت آروم میشه 

به نظر من سخت ترین پایه ابتدایی تا الان که دخترم یوم هست اول بود مطالب فراوان ،فرار 

کلاس اول معلم دختر من معلم نمونه بود همه سر اینکه معلم بچه شون ایشون باشن سر میشکوندن ،ایشون گفتن برای املا و یاد گرفتن لغات باید کمکی داشته باشن 

برای ما هم کلاس اول کلی کاردستی میدادن به قول شما ما مادرت دوباره میخونبم

سلام زهراجون ...حالت خوبه ...به سلامتی پسرت رفت دانشگاه 🌹🌹🌹مبارک باشه .

اکه یه سال دیگه پشت کنکور میموند ،اذیت میشد .

ان شالله همیشه موفق باشه.🤲🌹🌹🌹🌹🌹

سلام دوستای عزیز و مهربونم .

ببخشید که دیگه مثل سابق پست نمی زارم .

همیشه پست هاتون رو می خونم  و جویای حالتون هستم .

من هم مشغول درس و خانه داری و کارهای بچه ها هستم .شب ها به محض اینکه سرم رو  روی بالش می زارم بیهوش میشم ...همسرم هنوز داره حرف میزنه ولی من خوابم برده😅😅😅😅

امیدوارم شما هم با کارهای خوب و فکرهای خوب سرگرم باشین  و از گذشت عمر و زندگیتون لذت ببرین .❤😘😘😘

زهراجون ،احساست رو می فهمم .

این جور وقت ها یه کاغذ بردار و احساساتت رو بنویس و نگرانیهات رو بریز بیرون .این هیجانات منفی باید تخلیه بشن .

من خودم دیروز به خاطر یه اتفاق خیلی نارات بودم .همین جوری اشکام می ریخت و آروم نمیشدم .

بعد ۲ صفحه نوشتم و هرچی به ذهنم اومد روی کاغذ آوردم .

مثلا  نوشتم من ناراحتم  به خاطر اینکه ...‌‌...........

و در کمال تعجب  بعدش حالم خوب شد .

مخصوصا اگه نگارش صبحگاهی باشه ،خیلی بهتره و باعث میشه که دیگه تا شب آرامش داشته باشی .

استادمون می گفت ،یک ساعت مشخصی برای نگرانی کردن در نظر بگیرین و بقیه وقت ها  سعی کنین آروم باشین .

بچه ها این روش برای بخشش هم به کار میره ،هر چقدر فحش و ناراحتی دارین روی کاغذ به اون طرف بگین ،اگه ضربان قلبتون بره بالا و حالت عصبانیت هم در بدنتون پیدا بشه خیلی بیشتر اثر داره و واقعا اون خشم و کینه کمرنگ تر میشه .

سلام دوستای گلم♥️سحرجان خوشحال شدم پستت رو دیدم♥️ 

پنجشنبه تولد کیان من بودشد۷ساله بلاخره سن کشید😁😁😁 براش اسپیکر بزرگ خریدیم چندروز پیش خیلییییی ذوق کرد بعد باباش گفت کیان بازچه کادویی میخوای گفت یه تفنگ وماشین کنترولی،رفتم بیرون وتو اسباب بازی فروشیاگشتیم( ازهمون بچگی بهش گفتم وقتی داخل یه مغازه رفتیم درجا خرید نکن وقیمتا وکیفیتارو مقایسه کنیم)  چندجاگشتیم وکاوه هم شکر خدا تو کالسکه خوابید (یه مدت اصلا نمیموند) رفتیم داخل یه مغازه تفنگ وماشین انتخاب کردیم وقتی داشتم حساب میکردم گفت مگه میخوای بخری؟گفتم آره دیگه آقااااااا انقد ذووووووق کرد🥺🥺🥺🥺😍😍😍😍منم خوشحال شدم ازین که لجباز نیست گفت مامان فکرمیکردم بعدا میخوای بخری.انقد خوشحال شد که گفت نمیخواد کیک بخریم بریم خونه(ذوق داشت بره خونه بازی کنه😁😁😁)

گفت دوس دارم تولدم عمه اینا وعمو اینا باشن یه کیک بزرگ هم خریدیم واوناهم اومدن فک میکردن کادو نمیدن براش وقتی کادوها رو دید پرید بغلشون😍😍😍😍گفت بهترین تولدم بود🥺🥺🥺🥺😍😍😍😍

روزا میگذره....تصمیمایی دارم امیدوارم بتونم مدیریت کنم... 

راستی چندشب پیش داشتیم آلبوم قدیمیه خواهرشوهرمو نیگاه میکردیم یهو یه عکس زن بود گفتم اینو مهدی قرار بود بگیره؟ آقاااااااقیافه ی خواهرشوهرم دیدن داشت🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 ترکید اون شب 😁😁😁😁😁شبش پیام دادفکرکن اون که اصلا اهل پیام نیست😁 هنگ کرد چجوری فهمیدم🤣🤣🤣🤣چقد با مهدی خندیدیم🤣🤣🤣🤣🤣🤣  میگفت یه سری به زور بردنم خواستگاری دیدم قضیه داره جدی میشه به دختره گفتم من معتادم🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 دختره بیخیالم شد.عکسای اون موقع هاشو دیدم🥺🥺🥺🥺 تو دلم گفتم خدابرا من گذاشتش کنار اگه مخشو میزدن چی🥺🥺🥺   خواهرشوهرم انقد اون جاریام حساسن فکرکردمنم اونطوریم میگفت انقد ترسیدم گفتم خدایا بینشون دعوانشه🤣🤣🤣🤣

سلام افسانه حان تولد کیان جون مبارکه ایشالا صد و بیست ساله 

زیر سایه پدر و مادر مهربونش 

به به چه کادوهای عالی ،منم روی کردم از این روز خوبی که برای کیان ساختید و تدارک دید دستتون درد نکنه خدا برای هم حفظ تون کنه خوشباتون چندبرابر بشه 🧿🧿🧿🧿🧿🧿هزار الله اکبر 

منم فک نمیکردم کادو بدن اما انگار دادن 

اخ چه جالب خواهرشوهر بیچاره ات چقدر خودخوری کرده الان که نکنه رابطتون شکراب شه اما تو افسانه ای نه جاری های دیگه ات افی پلنگی 😂

فدات♥️♥️♥️♥️قبلا کادو میخریدم براشون بامناسبت بی مناسبت بعد دیدم اینا نمیخرن(میدونم ندارن ولی درعین نداری برای  بچه های اون جاریم چون ازش میترسن میخرن) منم دیگه نخریدم چون کیان هم شاکی شده بود برا همین دیگه آدم شدن خریدن البته خواهرشوهرم برا کیان از همه بیشتر میخره چون شوهرشم کیان رو دوست داره اون شب تولدشام مهمونی دعوت بودن ولی شوهرش کنسل کردگفت دل کیان واجب تره.

آره سارا انقد باحال بود داشت منفجرمیشد🤣🤣🤣🤣🤣🤣 جاریام قبلازهرچشم گرفته بودن ازش دیگه ترسیده😁 افی پلنگ یادش بخیر مهدی چندوقتیه نمیگه دیگه🤣🤣🤣🤣🤣 پلنگ به گربه تبدیل شدفکرکنم🤣🤣🤣🤣 

باید با همه مثل خودشون بود دیگه 

دستشون درد نکنه برنامه شونو بهم زدن 

پس فردا هم تولد لیا هست منم مهمونی میدم 

پدربزرگمم دعوت کردم 

با خونواده خودم و خواهرم و دامادمون و خونواده حامد مادرش و باباش برادر شوهر مجردم 

افی پلنگ خونگی 😂 

اهووووم راستی یه زمزمه هایی هست اون برادرشوهروجاری شیطان صفتم میخوان برن ازینجاانقدخوشحالم،ولی خب پارکینگ مشاع هست ودردسرمیشه...مهدی هم یه ریزه ناراحته میگه دوس داشتم ما اول ازین جامیرفتیم.‌‌..منم گفتم غصه نخور میریم خودت رو مقایسه نکن وکلی باهاش حرف زدم...سارا چندروز پیش با داداشم حرف میزدم میگفت آره خونه قیمتش انقده واون۶۰۰_۷۰۰تومن خوردش سهم تو🙄سهم من به قیمت الان نزدیک۲ تومن میشه انگار میخواد اضافه وپس مونده ی غذا رو بهم بده حتی زمینا رو که اون گرفت اگه طرح بیاد زمین اون میفته تو‌طرح وقیمتش۵تا۷برابرمال من میشه....زنگ زدم به مامانم وهمه ی اینا رو گفتم،گفت درست میکنم حقت سرجاشه. سارا دعا کن کارام اکی شه مغزم درد میکنه دیشب به مهدی گفتم من شرمندتم دست داداشمو گرفتی وبیمعرفتی دیدی من از خدا میخوام سرپسرات برات قشنگ جبران کنه حساب کتاب خدا با ما فرق میکنه ما جبران شدن رو از نظرمالی میبینیم ولی خدا جور دیگه ایه...یکم صحبت کردم وتصمیم جدیدی که گرفتم رو بهش گفتم روحیه اش عوض شد دیروز بهم گفت حالم خوب شد وقتی اون تصمیم رو گفتی.خداروشکر من این زبون رو دارم وگرنه باید چیکار میکردم🥴🥴🥴🥴🥴

دیروز جاریم زنگ زد گفت زنموودخترعموهای شوهرم وعروسشون دارن میان اینجا گفتن به پاییز بگو بیاد پایین ببینیمش (وقت نمیشد خونه ی هممون بیان)خواهرشوهرمم گفتن واونم اومد ودور هم بودیم. دلمم خنک شد هیچ کی سراغ اون جاری عفریتم رو نمیگیره.😁😁

آره یادمه لیا آبان ماهیه .تولدش مبارک الهی سفیدبخت شه😍😍😍😍خیلی خوبه که همه دور هم جمع میشین من دوس دارم😍