زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت.گوشت بدن خود را میکند و به جوجه ها میداد.زمستان تمام شد و کلاغ مرد و جوجه ها نجات پیدا کردند و گفتند خوب شد مرد خسته شدیم از این غذای تکراری.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
پارک میریم.حلقه هوش.خونه سازی.بازی ماکارونی ابکش.دالی بازی انجام میدیم.ی تایمی هم ک هش تو کابینتو کشوهاس ولو میکنه .تلوزیونم ک روشن.ماشینشو نخ بستم دنبال خودش میکشه.غذا خوردنشم ک خودش ی ساعت سر سفره نشستیم درگیره
زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت.گوشت بدن خود را میکند و به جوجه ها میداد.زمستان تمام شد و کلاغ مرد و جوجه ها نجات پیدا کردند و گفتند خوب شد مرد خسته شدیم از این غذای تکراری.
کلا عین دم ب من وصل و سر ی کمد میرم. جلوتر از من اون تو.چیزای ریز نخود لوبیا دکمه...هرچی تو قوطی پلاستیکی میریزم درشو میبندم هی تکون میده خوشش میاد.اب بازی هم دوست داره.ارد بازی و شن بازی هم تو برناممه انجام بدم
زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت.گوشت بدن خود را میکند و به جوجه ها میداد.زمستان تمام شد و کلاغ مرد و جوجه ها نجات پیدا کردند و گفتند خوب شد مرد خسته شدیم از این غذای تکراری.
تی وی نگاه میکنه؟من تمام سعمیمو میکنم دخترم نبینه اما اون خیلی دوست داره
خیلی نه ولی روشنه اهنگی چیزی باسه شاید نظرشو جلب کنه و وقتی شیشه شیرش دستشه میخوره دراز میکشه نگآه میکنه
زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت.گوشت بدن خود را میکند و به جوجه ها میداد.زمستان تمام شد و کلاغ مرد و جوجه ها نجات پیدا کردند و گفتند خوب شد مرد خسته شدیم از این غذای تکراری.
کلا عین دم ب من وصل و سر ی کمد میرم. جلوتر از من اون تو.چیزای ریز نخود لوبیا دکمه...هرچی تو قوطی پلا ...
وای مثله دختر من مثلا دارم کمدو دستمال میکشم میاد از دستم میگیره یا دارم جارو میزنم میاد جارو رو میگیره هیچ کاری نمیزاره انجام بدم کابینتارو هم از بس زیر رو کرده دیگه براش جذابیت نداره...و عاشق آبه
ایرانمون پر میشه از امید هر کوچه ای پر میشه از آواز...قفس یه روزی میشکنه آخر پرنده توی خونشه پرواز✌
ابکش برعکس کن توش ماکارونی دراز از سوراخهاش رد کن.انجام بده یاد میگیره اونم تو سوراخ ها ماکارونی بچینه
زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت.گوشت بدن خود را میکند و به جوجه ها میداد.زمستان تمام شد و کلاغ مرد و جوجه ها نجات پیدا کردند و گفتند خوب شد مرد خسته شدیم از این غذای تکراری.
واس تمرکز دستو چشمه.البته اولش ممکن اصلا همکاری نکنه پسر من اولا ابکشو میزاشت رو سرش تازه الانا فهمیده باید ی ذره چیکار کنه.کلا پر کردن خالی کردنو دوست دارن.ی جعبه مولفیکس داره میره توش میشینه هلش میدم.یا وسط سینی
زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت.گوشت بدن خود را میکند و به جوجه ها میداد.زمستان تمام شد و کلاغ مرد و جوجه ها نجات پیدا کردند و گفتند خوب شد مرد خسته شدیم از این غذای تکراری.