من بدون حمایت خانواده همه اش تلاش می کردم و خودمو بالا می کشیدم ولی همیشه طلبکار بودن و بیشتر می خواستن
اوایل موفق میشدن و بهم احساس گناه میدادن. می گفتم خدایا چرا من اون بچه ای نیستم که خانوادم بهم افتخار کنن؟
بعد با خودم فکر کردم اینا چی به من دادن که اینقدر ازم طلب دارن؟ چرا همیشه یک طرفه اینا باید به من افتخار کنن؟ چرا من نباید بتونم به اینا افتخار کنم؟
دیگه زیر بار نرفتم. یکی میگفتن دوتا میشنفتن! میگفتن دختر فلانی پزشکه می گفتم اون باباش فرستادش بین الملل براش خونه خرید ماشین انداخت زیر پاش و ...
میگفتن دختر فلانی شوهرش رئیس فلان اداره است
میگفتم به اعتبار باباش که خیلی صاحب منصبه و به اعتبار تک فرزندیش اومدن خواستگاریش
کم کم فهمیدن که اگه من ایده آل اونا نیستم اونا هم ایده آل من نیستن! پس بهتره به هم احترام بذاریم و دست از سر همدیگه برداریم!