مادر بچه تهرانه
پدر برای کار میاد تهران
بعد ازدواج میکنن
پدرم دو سه سال تهران میمونه بعد به اجبار مادرمو میاره شهرستان .کارشو. ول میکنه سرمایه اشو میاره میده مادرش
خودشون هم تو یه اتاق
فک کن تو تهران هم سرمایه داشتن هم مستقل بودن و حتما چند سال بعد صاحب خونه میشد چون کار میکردن
اومدن شهرستان تمام سرمایه رو مادرش کشید بالا
پدرم بیکار شد و مادرش برای اینکه پسرا در اختیارش باشن همه رو تریاکی کرد
خلاصه این زن سرنوشت همه مارو عوض کرد
فک کن مادرم تو شهر غریب به یه آدمای گرگ چی کشیده
از این ناراحتم اگر تهران بودیم زندگیمون خیلی خیلی بهتر از الان و موقعیت شغلی بهتری داشتیم
تا اینکه تو شهرستان زیر سلطه یه سلیطه
بمیره بعد پسراش و عروس هاش مستقل بشن
فک کن مادر پدرم زنعموم رو بخاطر زرد چوبه کتک میزده که دزدیدی و میخوای بفروشی یه نمکدون زردچوبه به درد کی میخوره
نون یا هر چی رو میزاشته تو صندق قفل میکرده میرفته بیرون
بعد اگر مهمون میومد پدرشوهر عروس هارو دعوا میکرده چرا چیزی نمیارید برای مهمان یعنی مغز آدم رگ به رگ میشه به ذات بد اینا