چه خاطره ای از بارداریتون یا زایمانتون دارین نسبت ب رفتار همسرتون که انتظار ادم‌بیشتره
مثلا چ رفتاری داشت ک دلگرمتون کرد تو‌زمان‌بارداری یا زایمان ک‌توقعتون‌بیشتر از همسرتون حالا چ‌خوب چ بد
من از بارداری اولم وقتی۳۶هفته بود دکتر گفت اب دور جنین کمه خیلی بی دلیل بجای مراقبت بیشتر یا هرچی خیلی باهام‌دعوا کرد رفتارش خیلی بد بود ک چون هیچی نمیخوری بچم‌و‌میکشی هیچوقت اونروز یادم‌نمیره چقدر اذیت شدم یکیم وقتی بچم دنیا اومد اصلا من و‌ندید انگار جلو‌جمع‌خجالتم‌میکشید نیومد سمتم رفت سمت بچه و‌بوسیدش یا وقتی ۴روزه بود بخاطر زردی بستری شد وقتی بهم زنگ‌زدگفت بچم‌چطوره من اونروزا فقط دلم‌میخواست من و‌ببینه بهم‌توجه کنه شاید حق داشت واقعا ذوق بچه‌رو‌داشت منم بهش نمیگفتم ناراحت شدم فقط خودم یواشکی گریه میکردم از بی توجهیش درحالی ک‌بی توجه هم‌نبود‌ولی توجهش ب بچه بیشتر بود ولی این بارداریم خودم جون واقعا بیشتر هوای خودم و داشتم یجورایی اصن انگار توقع ازش‌نداشتم‌خودم ب فکر خودم بودم اونم بیشتر درکم کرد مراقبم بود هنوز زایمان نمردم واقعا امیدوارم زایمان کنم هوای من و‌داشته باشه
