2777
2789
عنوان

امروز میشه ۵ امین روز ک دخترم تب داره خواهش میکنم کمک😭

| مشاهده متن کامل بحث + 323 بازدید | 49 پست

ببر دکتر بایدانتی بیوتیک بدی از مایش ادرار ببر کیسه ادرار از داروخانه بخد ببند مثانش بعدکیسه ببر ازمایشگاه بگو میخام ببینم عفونت ادراری داره یا نه

۷ماه مایعات زیاد بده مثلا اب  اب هندونه  اب سیب  ختمی شیرین کن صاف کن ابش بده

خدایا شکرت

ببین بعضی چیزا اینجا میشنوی نری انجام بدیاااااا. یه کاری روی بعضی بچه ها حالا واکنشی نداشته دلیل نمیشه تو هم انجام بدی. ببر بچه رو دکتر. چراب جواب نمیدی؟ بردی دکتر تاحالا‌؟

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

عزیزم دختر منم از عید تا دو سه روز پیش همش تب داشت من ۶  بار بردمش دکتر چطور دکتر نبردی تب مهم اونم تبی که بعد ۷۲ ساعت قطع نشه

خدایا مرسی که جواب ازمایش پدر و مادرم نرمال  شد.(قانون جذب)
حرف شما متین ولی بچه ی ایشون ۵ روز ه  تب داره خیلی خطرناکه

مگر گفتم نبر دکتره

متاسفانه پسر منم ۷ روز طول کشید 

ولی همین حنا و سرکه رو بجز داروها استفاده کردم واقعا موثر زود

نمیدونم مسیله شما چیه


لیلی عالم تویی با این همه مجنون....

دکتر بردی؟ 

این بیماری ویروسیا همینطورن تب خیلی کم کنترل میشه و دوباره برمیگرده پاشویه کن مایعات زیاد بده مثلا شیر خودت یا سوپ آبکی ، اصلا چشم ازش بر ندار دور از جون تشنج نکنه ، لباساشو کم کن تب سنج از داروخانه بگیر همیشه تو خونت باشه دائم براش درجه بزار اگر دیدی تبش خیلی رفت بالا و کنترل نشد ببرش حموم سرشو خیس نکن فقط بدنشو آب ولرم بریز ، اگر ویروسی باشه معمولا تا یه هفته خوب میشه

 من میگم حالم خوبه تو باور نکن                                             اول بترس از خدا بعدش بترس از کسی که نمی ترسه از خدا                                                                                             لینک حذف تاپیک                    

کنترل تب اول با استا 

اگر نشد پروفن،زیاد خوب نیس پروفن و عوارضش زیاده

بعدی شیاف دیکلوفناک



تب طولانی خطرناکه.تب مداوم نشانه عفونت یا ویروسه.

ابله مرغان زیاد شده  مراقب باشین

اگر تبش قطع نمیشه حتما ازمایش بدین 

من باید خوب میشدم،روانشناس روانی شد🖤
ببین بعضی چیزا اینجا میشنوی نری انجام بدیاااااا. یه کاری روی بعضی بچه ها حالا واکنشی نداشته دلیل نمی ...

اره دکتر بردم دو سه روز پیش 

گف از دندونشه ویرووسیه ی همچین چیزی گف.

دارو هم سیتریزین ازیترومایسین و استا بهش داد 

شیاف دیکلوفناک به هیچ عنوان نزن که خیلی بچه ها خون ریزی گوارش کردن و جایی برای تب نداره

شیاف استامینوفن میتونی بزنی ولی اونم ۴ ساعتی 

خدایا مرسی که جواب ازمایش پدر و مادرم نرمال  شد.(قانون جذب)
اره دکتر بردم دو سه روز پیش  گف از دندونشه ویرووسیه ی همچین چیزی گف. دارو هم سیتریزین ازیتروم ...

دوباره ببرش دکتر. نگران نباش. تا بزرگ شن آدم پیر میشه. حتما دوباره ببر دکتر و خیلی مراقب باش. شبا تندتند چک کن بچه رو

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
دوباره ببرش دکتر. نگران نباش. تا بزرگ شن آدم پیر میشه. حتما دوباره ببر دکتر و خیلی مراقب باش. شبا تن ...

دعای نور هم بخون بالاسرش

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز