2777
2789
سلام به دوستان و مامان های مهربون و گلم ، چند وفت بود میخواستم بیام اینجا و یه مطلبی رو عنوان کنم که خیلی من رو آزار میداد به همین خاطر بلخره تصمیم گرفتم بیام و بگم نمیدونم جای خوبی رو انتخاب کردم یا نه ، موضوع اینه که یه نفر با احساسات من بازی کرد البته اون یه نفر دوست من بود که مثل یه خواهر به هم نزدیک بودیم ...
داستان از این قرار بود که وقتی چند ماه پیش رفته بودم مشهد و برای زیارت رفته بودم حرم امام رضا بهم زنگ زد و شورع به گریه کردن کرد وقتی بهش گفتم چی شده بهم گفت هیچی فقط دعام کن ...! خلاصه یه چند ساعت گذشت و دوباره زنگ زد و شروع کرد به گریه من گفتم آخه چی شده و بلخره گفت ، گفت که یه مریضی بدخیمی داره که دکترها جوابش کردن اول باور نکردم و بهش گفتم داره شوخی میکنه اما بعد که شروع به گریه کرد من باورش کردم از همان روز ، روزهای غم انگیزی و غم باری رو تجربه کردم من شیر میدادم و اون شخض که دوست ندارم اسمش رو هم به زبون بیارم ( نصبت فامیلی هم داریم) به این چیزها توجه نکرد و با من بازی کرد ، خلاصه اینکه روزها گذشت و من بیشتر بهش نزدیک شدم کارهاش رو انجام میدادم بهش پول میدادم و ... ایشون از من خواسته بود به کسی چیزی نگم و من اینکارو کردم هروقت من و میدید مگفت شبها حالش بد میشه و به همین خاطر مجبوره بره بیمارستان ، حتی اسم بیمارستان رو هم به من نمیگفت تا اینکه من به خواهرش موضوع رو گفتم بماند که چقدر طول کشید باور کنه و چقدر هم با هم گریه کردیم ... بعد از یه مدت به همسرم گفتم ، البته همسرم اصلا باور نکرد (خداروشکر) کم کم به بابام گفتم و خلاصه جاریم فهمید و تقریبا همه فهمیدن ... یه روز بهم گفت دکترم پیر بود فوت کرده یه روز بهم گفت من شهریور رفتنی هستم ، یه روز گفت مرداد خلاصه هرروز یه چیزی میگفت تا اینکه متوجه شدم من و دست انداخته و خانوم از من سالم تره ... الان اصلا به روی خودش نمیاره که چه دروغ بزرگی به من گفته ... هنوز هم که هنوزه یاد حرفاش میوفتم دلم میخواد سرم و بکوبم به دیوار.

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

نمیدونم چرا این مسله مد شده. چند موردش رو خودم میشناسم. که یکیش خواستگار خودم بود یکیش هم خواستگار خواهرم!! دو نفر که اصلا به هم ربطی نداشتند و هیچ نسبتی با ما نداشتند. توی دوستان هم 2-3 مورد پیش اومد برا همشون هم غصه خوردم و دعا کردم دست آخر هم هیــــــــــــــــچ !!! دروغ بود و دروغ. اما در مورد همشون یه چیز مشترک بود اون هم تنها بودنشون و حس نیاز به جلب توجه.
من نمیدونم چطور میشه به آدمای اینجوری کمک کرد اما مشکلشون دست کمی از این بیماریهایی که خودشون رو خودشون میزارن نداره.فقط میدونم خیلی به کمک نیاز دارن اما چطوری؟
اخرین موردی که دیدم پسر عموی دوستمه که هنوزم داره فیلم بازی میکنه. و وانمود میکنه که مریضه با اینکه همه میدونن دروغه و قراره تو بیمارستان روانی بستریش کنن. اخه دیگه خیلی شورشو دراورده. هی میاد از دوستم پول میگیره. و خیلی کارای دیگه. کاملا واضحه که دست خودش نیست. نیاز به جلب توجه زیاد داره و ازین راه داره خودش رو ارضا میکنه.
man ye ja khoondam ke ein joor dama ye bimaeiyeh roohi daran be name khod bimar engari hamash doost darankhodeshoono be marizi bezanan ke ye jooraei bar migardeh be ein ke mikhan tavajohe digarano jalb konan too oon lahzeh khodeshoonam harfaye khodeshoono bavar mikonan
شب سیه گذر کند،غم از وطن سفر کند،دوباره میخندیم،دوباره میخندیم....
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز