با دوستام میرم بیرون میخندم... ولی بعضی وقتا فقط روزشماری میکنم که نبینمشون وقتی نیستن خوشحالم و بعضی وقتا ازشون انگار فرار میکنم
یکی از دوستام بده دوتاشون بدن سه تاشون بدن ولی نمیشه که همه ی آدما بد باشن حتما من یه مشکلی دارم
زیادی زودرنجم خیلییی
بابامم خیلی زودرنجه ولی بقیه خیلی دوسش دارن ولی بعد یه مدت که توی یه دوستی میمونه فقط دنبال راه فرار از اون دوستیه
همیشه حواسم به همه هست خسته شدم ولی هر کی هر چی از دهنش در میاد میگه خب آدم ناراحت میشه هیچکسم فهم و شعور عذرخواهی نداره حالا من همش حواسم به اینه که طرف ناراحت نشه وقتایی هم که اصلا تقصیر من نیست میرم معذرت خواهی میکنم
خیلی وقتا دلم میخواد برم پیش روانشناس بهش بگم ولی بعدش که صبح میشه پشیمون میشم
نتونستم یه آدم خوب پیدا کنم هر چی بوده خدا داده یعنی اگه خدا بهم یه خانواده و فامیل خوب نداده بود هیچی نداشتم از بس که بی عرضم توی همه ی آدما ویژگیای خوبشون و میبینم
حس میکنم اینکه از بقیه فراری باشی در صورتی که از تنهایی بدت بیاد واقعا مشکل بزرگیه