2777
2789

 لحظه تعیین جنسیت کودک در سونوگرافی می تواند یکی از خاطره انگیز ترین لحظات از زندگی زوجها باشد. زمانیکه برای اولین بار متوجه می شوند که نوزاد آنها دختر است یا پسر. بسیاری از زوجها هیچگاه خاطرات این روزها را فراموش نمی کنند. احساس شما در این روز چگونه بود. آن را با سایر کاربران نی نی سایت به اشتراک بگذارید

لذت بخش ترین لحظه عمرم بود وقتی که گفتن دختره و از همه مهمتر سالمه. من قبلش خواب دیده بودم که سیب سرخ از درخت چیدم و خوردم تعبیرش و گفتن بچه ت دختره. آرزو داشتم بچه م دختر باشه و خدا این نعمت بزرگ رو بهم داد. ازش ممنونم و دائما دعا میکنم خدا به کسانی که آرزوی بچه دارن خدا یه بچه سالم تو دامنشون بذاره. بعد از سونوگرافی هم کلی با شوهرم تو ماشین گریه کردیم و اشک شوق ریختیم و خدا رو شکر کردیم. کاملا به یاد ماندنی و زیبا بود. ممنون که باعث یاد آوری خاطرات شدین.

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


من خودم دختر خیلی دوست داشتم و دارم....اما خانواده ی شوهرم خیلی پسر دوست داشتن، بچه ی من اولین نوه ی اونا می شه...و اولین نتیجه ی پسری. وقتی با شوهرم رفتم تو مطب دکتر سونو گراف شوهرم رو صندلیهای انتظار نشست و من رفتم تو...یه حسی داشتم با خودم گفتم اگه پسرم شد اشکال نداره حداقل خانواده شوهرم خوشحال میشن البته خودمم از پسر بدم نمیومد ولی دختر بیشتر دوست داشتم..... رفتم تو و دکتر داشت بچمو نگاه می کرد من چون تکوناشو حس نمیکردم خیلی نگران سلامتیش بودم....به خانوم دکتر گفتم میشه بگید بچم سالمه یا نه؟ گفت سالمه و پسرم هست!!!!!!!! و روی مانیتورو به طرف من چرخوند....من پسرمو دیدم...یه حس سبکی و یه حس غریب داشتم....ولی محبت پسر نازم همون لحظه به دلم نشست... پسر من الان تو 22 هفته تو دلمه قربونش برم
پیامبر(ص)فرمودند:**هر کس ابروی مومنی را حفظ کند بدون تردید بهشت بر او واجب شود** چـــــــــــــــادرِ مـن نـه بـرای نشـان دادن فقـر در سریـال هـای کشـورم است … نـه لبـاس متهمـان ِ دادگـاه و زنـدان هـا … چـادر مـن تـاج بنـدگـی مـن است … سنـد زهـرایی بـودنـم را امضــا میکنـد …
باشوهرم رفتم سونو.شوهرم بیرون منتظر واستادخودم رفتم داخل اتاق.شش ماهه باردار بودم چون بچه به پا بودجنسییت اش مشخص نمیشد.ولی من مطمئن بودم دختره،شوهرم هم دختر میخواست.دکتر نگاه کرد یواش گفت دختره!!!!با ارامش گفتم دکتر چرا با اکراه میگی دختره تا خخودنون هم دختر میخواستیم،خدارو شکر که دختره!!!!!بعدش توی مونیتور نشونم داد.اومدم بیرون قبل از من شوهرم گفت دختره نه میدونستم!!!!!!خودم میدونم چیکار کردم😉
2805
با شوهرم رفتم سونو،میگن از اول بارداری به دل مادر میفته که بچه چیه، من از اولی که آزم مثبت بود گفتم پسره رفتیم سونو گفت این دستای کوچیکش این کلیه هاش این ...، جوجو هم پسره خندیدم و خوشحال شدم برام فرقی نمیکرد فقط سالم بودنشو از خدا میخواستم شوهرمم اومد تو تا صدای قلبشو بشنوه ،جالبه اونم تو ماشین گفت میدونستم چیکار کردم :)
☻متین پسر دوست داشتنی ام ☻ و امیر جان همسر عززززییییززم ♥♥♥ خییییلللییی دوستتون دارم
من و شوهرم عاشق دختر بودیم خیلى زیاااااااد وقتى رفتم سونوگرافى و دکتر گفت بچت دختر از خوشحالى هر دو أشک شوق میریختیم و من بى اختیار هى به آقاى دکتر میگفتم خیلى ممنون خیلى ممنون آقاى دکترم یه نگاه عاقل اندر سفیه به شوهرم کرد و گفت به من چه!!! سالم بودن بچه در درجه اول واسمون مهم بود اما خب دختر می خواستیم دیگه و خدا رو شکر که خدا یه خوشگل و سالم و ماهشو بهمون داد
لبخند تو خلاصه ى خوبی هاست .....
از اولی که عقد کردیم شوهرم اسم دخترشو گذاشت فاطمه عشق دختر بود اونم فاطمه همیشه شهادت حضرت زهرا نذری مداد عشق خانم حضرت زهرا بود بعد از بارداری هر وقت استخاره می گرفتم این ایه میومد که ای زکریا ما به تو دختری عنایت کردیم شوهرم می گفت نیازی به سونو نیست بچه دختره من مطمئنم در اخر با همدیگه رفتیم سونو چون پشت بچه بود دکتر گفت شصت درصد دختره وقتی از اتاق دکتر اومدیم بیرون شوهرم زد زیر گریه هیچ وقت صدای گریه هاش یادم نمی ره هیچوقت گریه های اون شکلی ازش ندیده بودم تو ماشین تا خونه گریه کرد و می گفت ای خدا یا حضرت زهرا ممنونم که به من فاطمه دادید. الان فاطمه کوچولوی ما 18 ماهشه وعشق مامان و باباشه برا سلامتیش موفقیتش و عزت دنیا و اخرتش صلوات
دخمل نازم داره بزرگ میشه خدایا شکرت ت ت
CafeMom Tickers
آخی یادش بخیر واقعا لذت بخشه منو شوهرم باهم رفتیم داخل برامون مهم سلامتیش بود ولی من از اولش میدونستم پسره شوهرمم همش میگفت میدونم پسره ولی اصلا براش مهم نبود میگفت فقط سلامتیش یکم نگاش کردیم و دکتر گفت بللله یه گل پسر شیطون دارین الهی شکر قربونت برم مامانی منوبابایی میمیرم برات عشقم الان هفته 24م گل پسرمم تو دلمه شکر خدای مهربونم
دنیا تویی...تاابد به ساز دنیایم می رقصم؛مسیحا پسرک بهاری من،همیشه بخند♥♡♥
من همسرم نبود و مجبور بودم خودم برم سونو از اونجایی که میخواستم حرکات جنین رو ببینم توی مسیر یه کاکائو خوردم و من هم که عاشق کاکائو ...تا رسیدم سونو توی سونوی ان تی گفته بود که احتمالا دختره ولی گفت اصلا قطعی نیست ...بالاخره رفتم سونو و به قدری جنین حرکت میکرد که اعصاب دکتر رو داغون کرد و برگشت با بداخلاقی گفت چقدر وول میخورهههههههههه بالاخره نزدیک ده دقیقه طول کشید تا دختر کوچولوی ما رویت شد و همین که گفت دختره برخلاف پیش فرض من که همه میگفتن پسره من که پقی محکم خندیدم و مطمئن شدم که دکتره هم متوجه شد ...بعد اومدم بیرون و اولین کسی که باهاش تماس گرفتم همسرم بود و گفتم که دختره و همسرم هم خیلی خوشحال شد
یازده هفته و دو روز ..........
سه سال بود برای بارداری اقدام میکردم اما نمیشد تا اینکه دیگه بیخیال شده بودم یه سفر کربلا برا منو شوهرم پیش اومد اونجا از امام حسین با چشم گریون یه بچه سالم خواستم و اینکه دختر باشه از حضرت ابوالفضل هم سلامت و زیباییشو خواستم چند دست لباس دخترونه هم خریدم چون مطمن بودم همونی که خواستمو میده به یه سال نرسیده شکر خدا دعاهام مستجاب شد و باردار شدم روزی که رفتیم سونو تعیین جنسیت دل تو دل منو همسرم نبود آخه اونم عاشق دختر بچه اس بعد اینکه گفت سالمه پرسیدم دختره یا پسر گفت 100٪ دختره همونجا از خوشحالی هم شوکه بودم هم اشک میریختم اومدم بیرون شوهرم پرسید چی شد دل تو دل نبود وقتی گفتم دختره چشاش برق زد ذوق و خوشحالیو تو چشماش دیدم کم مونده بود وسط جمعیت گریه کنه هیچ وقت اون لحظه رو یادم نمیره حالا ماه 9 بارداری هستم امام حسین قربونش برم حاجتمو داد حالا به دنیا بیاد ببینم حضرت ابوالفضلم زیباییشو داده ... خدارو صد هزار مرتبه شکر به خاطر همه نعمتاش مخصوصن این فرشته کوچولو
حس فوق العاده ای بوددددد...قبل بارداری تماما احساس میکردم بچم دختر خواهد شد عاشق دختر بودم...اما بمحض اینکه فهمیدم باردارم تموم حسم رفت سمت حسای پسر داشتن! یه شب خواب دیدم رفتم مکه و از اونجا یه کارد نقره خریدم...تعبیر خوابم زده بود پسر... روزی که رفتم سونو همسرم سرکار بود بهش مرخصی ندادن...من تنهایی رفتم ... دراز کشیدم رو تخت سونوگراف هی رو شکمم موسشو میکشید... منم مات و مبهوت فقط نگاش میکردم یادم رفته بود برا چی اومدم!که دکتر گفت جوجوی فسقلی هم که پسره!!!! وای دیگه انگار رو ابرا بودم ...خیلی خداروشکر کردم...تو راه همش اشک رو صورتم سر میخورد متوجه نبودم بقیه دارن نیگام میکنن... به همسرم اس دادم گفتم جنسیتش معلوم نبوده !جواب داد من دارم میرم براش خواستگاری خخخخخخ
وقتی میخوام به شوهرم و زندگیم گیر بدم میام یه چرخی تو نینی سایت میزنم،قشنگگگگ افسرده میشم بعدش مثل بچه آدم سرمو میندازم پایین و به آغوش گرم زندگی برمیگردم!😓😈😂✋
من قبل از اینکه بدونم باردارم خواب امام رضا(ع)رودیدم که گفت برو به همه بگو بچم سالمه اسمش هم رضاست خودم وشوهرم عشق پسر بودیم وقتی سونوبهم گفت پسره داشتم بال در میاوردم توهمون لحظه دکترم براچند دقیقه رفت و برگشت منم اشک شوق ریختم وکلی خوشحالی کردم وشکر خدا برای سلامتیش یه حس واقعا وصف نشدنی اصلا نمیشه باکلمات بیانش کرد از اون حس زیبا تر هم لحظه ای هست که میدونی بارداری ولحظه ای که دنیامیاد و برای اولین بار میبینیش
هیرادم خوش اومدی
سلام من خودم میدونستم کوچولوی نازم پسره.هم انگار بهم الهام شده بود(شایدم خیلی به خودم تلقین کرده بودم)هم اینکه تو خونواده شوهرم همه پسر داشتن.آخه فکر کنید،پدر شوهرم سه تا پسر داره،عموی شوهرم2تا پسر داره...حالا بچه برادر شوهرم هم که دو سال پیش دنیا اومد هم پسر بود. به خاطر همین خیلی احساس خاصی نداشتم.اما خب واقعا خورد تو ذوق پدر شوهر ومادرشوهرم...اما خب واسه خونواده خودم خوب شد چون جمعمون یه جمع خانومانه ست،من مامانم وخواهرم...بابام طفلکی خیلی تنها بود.الانم فکر کنم خیلی خوشحاله.خداروشکر به خاطر این نعمت وهمه نعمت هاش.الهی همه نی نی ها سالم باشن
خدایا شکرت...فقط همین...
ما هم برامون فرقی نمی کرد جنسیت چی باشه و فقط می خواستیم بچه سالم باشه، به خاطر همین شب قبل همسری گفت بیا با هم شرط ببنیدم و هر کدوم یکی انتخاب کنیم . اون گفت پسره و من گفتم دختر . فردا تو مطب دکتر با همسرم رفتیم تو اتاق و دکتر شروع به دیدن بچه کرد و گفت این هم یک شازده کوچولو من و همسری هم خندیدم و من گفتم من شرط و باختم و دکتر گفت چرا ؟؟؟؟ و براش قضیه رو تعریف کردیم . اون وقت رو به همسرم گفت اشتباه نکن اونی که شرطه برده خانمه چون پسرا مامانین منو بگیییییییییییییی نیشم باز
خدا یا خودت مراقب میوه عشقم باش. الههههههههههههی امین
از اول بارداری میدونستم و یه جور یقین داشتم که دختره اما دروغ چرا دلم میخواست پسر باشه اما بعد رفته رفته گفتم هیچ فرقی نداره و بعدشم دوباره هی باخودم میگفتم کاش دختر باشه که رفتم سونو و گف دختره واقعا یه لحظه هم به حسم که میگف دختره شک نکردم به همسرم که گفتم خیلی خیلی خوشحال شد و گف بهتر ازاین نمیشد الانم خدامونو شکرمیکنیم که برامون یه دختر ماه و ناز داده گرچه هنوز هفته 34 هستم و ندیدمش اما به اینم یقین دارم...
نی نی من اومد ... عاشقشم ...
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792