من پانسیون زندگی می کنم هر اتاق ۶ نفریم خداروشکر اهل دوستی بانامحرمم نیستم ۳۶ سالمه مجردم پول خونه ندارم اجاره کنم پریشب بابچه های خوابگاه بایکیشون دعوام شد شبا خیلی دیر از سرکار میاد بعدشم با دوست پسرشه وقتی دیر وقت میاد تازه شروع میکنه کاراشو انجام بده خیلی سر وصدا میکنه من با نور لامپی که روسرم روشن بود مشکل ندارم پتو رو کشیدم روسرم فقط بهش گفتم آرومتر کاراشو انجام بده یک جمله با صدای آرام وعزیزم گلم گفتم ۱۰۰ تا جمله بارم کر دخیلی دیگه عصبانی شدم جیغ زدم از دستش ازخودم بدم میاد بخدا نزدیک یک مااه خوابگاه نبودم وقتی اومدم همه جا بشدت کثیف بود ۱۰تا قابلمه کپک زده حتی توظرفای منم غذا درست کردند نشسته بودن نشستم کل سوییتو تمییز کردم باوصفی که نوبت من نبود گفت وظیفته خیلی پروهست ازاینکه جیغ زدم ازخودم بدم میاد ول کن نبود الان همه فکر میکنن من خیلی بداخلاقم چکارکنم