تو جنگ با خودم با دلم با احساسم با خانوادم کم اوردم
دلم یک بغل میخاد از یک دوست بشینم گریه کنم فقط
حتی خب کسیم منو بغل نمیکنه:) چون دیگ رفیق های جدید پیدا کردن یا دورن یا.....
من کم اورده و خستم شبها هم میترسم و کم میارم
کاش یکی کنارم بود الان میگفت حرف بزن و گریه کن
اما این حرفای لعنتی تا ابد تو دلم میموننن نمیتونم بزنم 🖤🖤🖤🖤
خدایا تو از همه مهربون تری... کاش خدا بم کمک کنه.... میدونم تنهام نمیزاره ولی
از خدا بخاهید بم کمک کنه... شاید حرف شما را قبول کرد:) من تحمل اینهمه جنگ با دلم ندارم...