من از قبل کرونا اصلا عروسی نرفتم بعد این جمعه عروسی ئسر عمم بود منم خیلی ذوق داشتم به کل کلاس گفتم میخام برم عروسیو لباس خریدمو و وقت ارایشگاه گرفتم و فلان بعد اللن بابام اومد یهو گفت عروسی کنسله افتاده سه شنبه دو هفته دیگه منم دقیقا روز بعدش امتحان نوبت دارم و یک روزم وقت داره فقطو نمیتونم برم الان دارم گریه میکنم نمیدونم از شانسمه یا چشم زخم 😭
یا مثلا ئارسال من یه فرش خاص برا اتاقم میخواستم سفارش بدم بعد بازم به دوستام با کلی اب و تاب تعریف کردم که اره میخوام دکور اتاقمو تغییر بدم و این و لی بعدش انگار همه چی دست ب دست هم داد من نتونم .فرش فروشه گفت کلا دیگه از اون فرش نمیاریم نصاب ئرده تصادف کرد .ئدر بزرگم فوت شد بابام بیشتر ئولشو داد برا اون و کلا درگیر مراسمش و اینا شدیم و کلا یادمون رفت😪